بحث از فرق و مذاهب اسلامی🚨 🔷 شیعه در عصر حکومت مغول 🔶 دولت مغول در سال ۶۵۰ هجری توسط هولاکوخان در ایران تأسیس و به سال ۷۳۶ با مرگ سلطان ابوسعید پایان یافت. 🔸هولاکوخان در دومین حمله ی خود به عراق، حکومت بنی عباس را برانداخت، و تحولات سیاسی و اجتماعی در تاریخ تشیع همه‌ی مذاهب را در انجام مراسم مذهبی و ترویج تعالیم آنان آزاد ساخت و دانشمندان را تکریم نمود. به عبارت دیگر قتل و غارتهایی که هولاکوخان به آن دست می زد، انگیزه ی دینی نداشت. بدین جهت در مناطقی که به تصرف او در می آمد ادیان مختلف از آزادی یکسان برخوردار بودند. 🔸در اینکه آیا هولاکوخان به دین اسلام تشرف یافت یا نه، اختلاف است. هر چند برخی حتی تشیع او را نیز مسلم دانسته اند، ولی قدر مسلم این است که چهار تن از سلاطين مغول به نامهای نکواداربن هولاكو (احمد)، غازان خان (محمود)، نيقولاوس (سلطان محمد خدابنده) و بهادرخان، اسلام آوردند. 🔸حکومت احمد چندان بـرجـای نماند و در مورد «غازان خان» نیز شواهد تاریخی بر تشیع او دلالت دارد. سلطان محمد خدابنده در آغاز پیرو مذهب حنفی بود، ولی چون نظام الدین عبد الملک شافعی که اعلم دانشمندان اهل سنت در آن زمان بود، از طرف وی به عنوان قاضي القضاة منصوب گردید و او در مناظره با علمای حنفی غالب شد، سلطان، مذهب شافعی را برگزید. سرانجام پس از مناظره ای که میان علامه حلی (متوفای ۷۲۶) و نظام الدین واقع شد، و علامه بر وی غالب گردید، سرانجام سلطان خدابنده آیین شیعه را انتخاب کرد و دستور داد تا سرتاسر قلمرو فرمانروایی او مراسم مذهب امامیه اجرا گردد. به درخواست وی علامه حلی کتاب معروف خود «نهج الحق و كشف الصدق» را تألیف نمود. پس از وی فرزندش بهادر خان، آخرین سلطان مغول نیز پیرو آیین شیعه بود. 🔶 در عصر سلاطين مغول دانشمندان بزرگی از شیعه ظهور کردند که از آن جمله اند: 🔸محقق حلی صاحب شرایع (متوفای ۶۷۶)، یحیی بن سعید (متوفای ۶۸۹)، مؤلف کتاب «الجامع الشرايع»، علامه حلی (متوفای ۷۲۶)، پدرش سدیدالدیـن حـلى، فرزندش فخر المحققین (متوفای ۷۷۱)، سید رضی الدیـن بـن طـاووس (متوفای ۶۶۴)، سید غیاث الدین بن طاووس (متوفای ۶۹۳)، ابن میثم بحرانی (متوفای ۶۷۹ یا ۶۹۹)، خواجه نصیر الدین طوسی (متوفای ۶۷۲)، قطب الدین رازی (متوفای ۷۶۶) و دیگران. 🔹موضوع جالب توجه در این دوره، پیدایی «مدرسه ی سیار» است که به پیشنهاد علامه حلی و توسط سلطان خدابنده تاسیس گردید. داستان آن این است که عادت سلاطين مغول بر این بود که در فصل گرما، در مراغه و سلطانیه، و در فصل سرما در بغداد اقامت می گزیدند، و از طرفی سلطان خدابنده در سفر و حضر، علمای بزرگ را با خود همراه می داشت و چون به علامه حلی علاقه‌ی فراوان داشت، به وی پیشنهاد کرد که با او همراه باشد. رد این پیشنهاد از طرف علامه مصلحت نبود، زیرا ممکن بود مخالفان و حسدورزان نسبت به علامه این عمل را به گونه ای نادرست تفسیر نموده و علیه او استفاده نمایند، و از طرفی علامه نمی خواست به طور دربست در اختیار سلطان قرار گرفته و از فعالیت علمی باز ماند، بدین جهت پیشنهاد تأسیس «مدرسه ی سیار» را مطرح کرد که مورد قبول سلطان قرار گرفت و بدین وسیله علامه حلی توانست به نشر عقاید و معارف امامیه و تربیت شاگردان بسیاری همت گمارد. 🆔 https://eitaa.com/adyan_zendeh