⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩جنادة بن کعب و پسرش عمروبن جنادة🚩 ↩ ازمکه ملازم امام شد و همسر و فرزندش را همراه آورد... مردانه جنگید و قبل از فرزندش به شهادت رسید. ⬅ عمرو نوجوان خدمت امام رسید، امام اذنش نداد ... مصرانه آمد، باز هم اذن خواست، امام فرمود: پدر این نوجوان در جنگ شهید شده شاید مادرش راضی نباشد. عمرو به سرعت پاسخ داد: این تقاضای مادرم است! و به میدان شتافت..... اندکی گذشت.... دیگر از هیاهوی عمرو خبری نبود که ناگاه چیزی مانند یک گلوله به آسمان پرتاب شد و پیش پای مادر عمرو افتاد.....😭 آن شیرزن سر پسر قهرمان خود را به سمت یکی از اشقیاء پرتاب کرد.... 👨 سر عمرو هم هرچند که بی جان بود، امام را تنها نگذاشت و یکی از اشقیاء را به درک واصل کرد... آن شیرزن، عمود خیمه را کشید که به مبارزه برخیزد اما امام اذنش نداد..... 🚩 درود خدا بر چنین یاورانی باد 🚩 🆔 @afzayeshetelaat