💠 چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش سوّم اولاً: به نص قرآن كريم دو فرشتۀ والامقام بر هر شخص مأمورند كه در تمامى لحظات، هر لفظ و سخنى كه از دهان وى خارج می‌شود و هر عملى كه از او سر می‌زند را در نامۀ عمل او ثبت كنند تا در روز بازپسين به محضر‌ پروردگار تقديم نمايند. و در روز قيامت گوش و چشم و دل و اعضاى ظاهر و باطن، تماماً در برابر آنچه كرده‌اند در پيشگاه الهى مورد مؤاخذه قرار می‌گيرند. و به موجب حديث شريفى كه به نحو متواتر توسّط شيعه وسنّى نقل شده است حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ وَ حَرامُ مُحَمَّدٍ حَرامٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ: آنچه پيامبر اكرم حلال نمود تا روز قيامت همواره حلال و آنچه رسول خدا حرام كرد تا روز قيامت همواره حرام است. بنابراين در هيچ روزى از ايّام سال نمی‌توان خود را از حلال و حرام پيامبر خدا معاف دانست. در حديث رفع هم كه از پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده، چنين مسأله‌اى ذكر نشده است. حضرت در آن حديث می‌فرمايند: نُه چيز از امّتم برداشته شد: اشتباه و فراموشى و آنچه به اكراه وادار به انجام آن می‌شوند و آنچه از آن ناآگاهند و آنچه بر انجام آن توانايى ندارند و آنچه به اضطرار به آن مبادرت می‌كنند و حسدى كه ناخواسته بر دلشان خطور می‌كند و تفأّل بدى كه به ذهنشان می‌آيد و فكر وسوسه‌آميزى كه در مورد خلق به انديشۀ آنها می‌گذرد و به زبان جارى نمی‌سازند. ثانياً: حتّى اگر چنين مطلبى درست بود و واقعاً در روز يا روزهاى خاصّى گناهان ثبت نمی‌شد و فرد به خاطر آن مورد مؤاخذه و كيفر اخروى قرار نمی‌گرفت، باز هم دوست اهل‌بيت علیهم‌السّلام در اظهار بيزارى و نفرت از دشمنان آن بزرگواران و ابراز شادى به مناسبت از پا در آمدن آنها، می‌بايست مراعات ادب و حيا و ورع و تقوى را بنمايد؛ زيرا تقيّد دوست اهل‌بيت علیهم‌السّلام به ادب و حيا و ورع و تقوى، ناشى از ترس او از عذاب الهى نيست؛ بلكه پرهيز او از گناه و پليدى، به اين خاطر است كه خدا و اهل‌بيت علیّهم‌السلام چنين چيزهايى را نمی‌پسندند و دوست ندارند. دوست اهل‌بيت پيرو اميرالمؤمنين علیه‌السّلام است كه عرضه داشت: خدايا نه از سر ترس آتش دوزخت و نه به طمع نعمت‌هاى بهشتی‌ات سر به راه بندگى تو ننهادم، بلكه تو را سزاوار عبادت شدن يافتم و به عبادت تو پرداختم. و در جاى ديگرى آن حضرت سر به بندگى و فرمانبرى سپردن از ترس كيفر اخروىِ عصيان و گناه را به كار بردگانى كه از ترس تازيانه ارباب فرمان می‌برند تشبيه نمودند. و بر همين اساس فرمودند: لَو كُنّا لا نَرجوا جَنَّةً وَ لا نَخشى ناراً وَ لا ثَواباً وَ لا عِقاباً، لَكانَ يَنبَغى لَنا اَن نُطالِبَ بِمَكارِمِ الاَخلاقِ، فَاِنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلى سَبيلِ النَّجاحِ، اگر اميدى به بهشت و ترسى از آتش جهنّم نداشتيم و پاداش و كيفر الهى وجود نداشت، باز هم سزاوار بود كه ما در پىِ كرامت‌ها و فضايل اخلاقى باشيم، زيرا شايستگی‌هاى اخلاقى از جمله چيزهايى است كه انسان را به راه رستگارى رهنمون می‌شود. ثالثاً: ارزش در اين است كه انسان از باطن و درون، اهل ادب و حيا و ورع و تقوى باشد، نه اينكه در دل و در درون، طالب بى‌ادبى و بى‌حيايى و فسق و فجور باشد، لكن از ترس عذاب و كيفر الهى، با تكلّف و فشار، در عملِ ظاهرى، ادب و حيا و ورع و تقوى را مراعات كند. مسأله رُفِعَ القَلَم اگر هم واقعيّت داشت، شايد تمهيدى بود براى فراهم كردن زمينۀ ظهور مكنونات باطنى اشخاص و بيرون ريختن و ظاهر شدن شخصيّت حقيقى افراد و متمايز شدن خوبان واقعى از كسانى كه با تصنّع و تكلّف و زور و فشار، خود را از ارتكاب بدی‌ها و گناهان نگاه داشته‌اند، ولى در باطن طالب و تشنۀ گناهان و آلودگی‌ها هستند. رابعاً: آنچه نشان می‌دهد مطرح كنندگان رُفِعَ القَلَم خود نيز به آن چندان اعتقادى ندارند اين است كه در ايّام به اصطلاح رُفِعَ القَلَم قطعاً به ديگران اجازه نمی‌دهند دست تجاوز به مال و دارايى آنها دراز كرده يا فكر تعدّى به ناموس و خانواده‌شان را به ذهن خود راه دهند. از اين اشخاص بايد پرسيد اگر رُفِعَ القَلَم واقعيّت دارد و به استناد آن، ارتكاب گناهان مجاز می‌شود، به چه دليل آن را شامل همۀ گناهان نمی‌دانيد؟ آيا فقط از برخى گناهان قلم برداشته شده و يا از همه گناهان؟ و فقط نسبت به بعضى از اشخاص اين رُفِعَ القَلَم جارى گشته يا نسبت به همه افراد؟ گرچه ذكر نكتۀ اخير چندان با حال و هواى اين نوشتار سنخيّت نداشت و نگارنده ترجيح می‌داد متعرّض آن نشود، لكن به نظر رسيد به سان نيشتر دردآورى كه بر دمل چركينى زده می‌شود تا شخص از شرّ آن رها گردد، اين نكته نيز گرچه تلخ و گزنده است، شايد بتواند موجب بيدارى و به خود آمدن برخى غافلان شود. 📘 کتاب ره توشۀ دیدار تألیف استاد مهدی طیّب - ۱۱ @ahlevela_channel