🔸حکایتی از عبید زاکانی جنازه‌ای را بر سر راهی می‌بردند، درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند؛ پسر از پدر پرسید: بابا در صندوق چیست ؟ گفت: آدمی! گفت: کجایش می‌برند؟ گفت: به جایی که نه خوردنی باشد، و نه پوشیدنی، نه نان و نه هیزم! نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم! گفت: بابا مگر به خانه ما می‌برندش؟! (، لطایف، ص۱۱۶) @Ahmadhoseinsharifi 🌹