اندیشمند فقرستیز و مبارز ضدتبعیض
محمدرضا حکیمی نامدارترین متفکر تفکیکی قرن چهاردهم بود.
حکیمی از معدود روحانیونی بود که بسیار خوب مینوشت. سبکی خاص در نوشتن داشت، شیوا، بلیغ، انقلابی، بسیار اثرگذار و در عینحال عمیق و برخوردار از چارچوب فکری قدرتمند. من زمانی که متون مذهبی زیاد میخواندم از نوشتههای حکیمی بسیار لذت میبردم. قلمش با دیگران تفاوت معنیدار داشت.
بعدها وقتی با دیدگاههای پیتر سینگر در باب اخلاق فقر آشنا شدم، بیش از هر کسی یاد محمدرضا حکیمی افتادم. هیچ اندیشمند وطنی مانند حکیمی، به فقر به عنوان یک ابرمسئله نگاه نکرده است. هفتاد سال مبارزه او در یک کلیدواژه بسیار مهم خلاصه میشود: #منهای_فقر
حکیمی نه علامه بود، نه آیتالله بود، نه فیلسوف بود، نه فقیه بود و نه مفسر؛ او اندیشمند فقرستیز بود و مبارز ضد تبعیض. او برخلاف رویکرد عمومی اصحاب علوم انسانی، خود به هرچه گفت، عمل میکرد. کسی که میتوانست، در جایگاه رفیع قدرت بنشیند یا مدرسهای عریض و طویل و بیشمار مقلد و طرفدار داشته باشد، دهههای متمادی به کنج کتابخانه رفت و منتقد بیعدالتیها شد.
او جایزه فارابی را نپذیرفت و گفت؛ علوم انسانی باید برای خدمت به انسان، حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان باشد. حکیمی دانش خود را در خدمت فقرستیزی قرار داد و نجات #انسان_محروم را مهمترین وظیفه دین و مذهب دانست. او هرگز جامه عافیت نپوشید و مبارزه برای عادلت را واننهاد.
عدالت در اندیشه او انتزاعی، تعارف، مد و بازی سیاسی نبود. او به عدالت نگاه عینی داشت و به این دلیل با فقر مبارزه میکرد. او برخلاف بسیاری از همنسلان خود تا آخر بر عهد خود با آرمانهایش ایستاد و هرگز گذر زمان و «واقعیتها» او را با آرمان عدالت بیگانه نکرد. او تا همیشه انقلابی ماند.
حکیمی بسیار زیست اما هرگز افول نکرد و هرگز دچار تشتت فکری و برائت از گذشته خود نشد. او همیشه در اوج ماند و در آخرین دهه عمر خود، در اوج جولان هیولای فقر، بیش از گذشته مورد توجه نخبگان قرار گرفت. او بیدارگر اقالیم قبله بود. عاش سعیدا مات سعیدا.
#اصغر_زارع_کهنمویی
احمدی نژادی های انقلابی👇
@ahmdinzhadihaianghlabi