📜 هزار عقده ز دل ای سرشک واکردی بیا بیا که چه خوش آمدی کردی ز چیست سرزده بیرون شدی ز روزن چشم چه شد که سِرّ دل افشا و برملا کردی همیشه خواب خوشت دور، کور کردی به آن فرشته دلم را تو آشنا کردی تو هیچ عهد نبستی که نشکنی وین بار چرا به وعدهٔ کردی دلم شکستی و زین دل شکستنت شادم که بنده‌ای را همسایه با کردی ز بس که سرزده رفتی و آمدی ای فکر تو خانهٔ من کاروانسرا کردی تو هجر ز بس دادیم به مرا ز وصل چو طفل گریزپا کردی روز مرا تیره‌تر ز زلف تو کرد ببین که دشمنی ای دوست تا کجا کردی به سان بخت من ای شه ز تخت برگردی که ملتی را از یک گدا کردی برو که جغد نشیند به خانه‌ات ای شیخ چه خانه‌ها که تو محتاج بوریا کردی بلای دست تو مطرب به مغز واعظ شهر بزن که مجلس ما را تو کردی تمام عمر به می همنشین شدی عارف چه دوستی است که با نطفهٔ زنا کردی به کنج میکده گر منزوی شدی خوش باش ز خلق دور شدی دوری از بلا کردی لینک کانال 👈 @ajs_org