ن نداشت... این نمی تونست کار پریماه من باشه....
حتما همه چی زیر سر اون مردک هست.....
وجدانم به صدا در آمد و گفت:بهراد..... احمق جان....آخه من چی باید بگم به تو....چقدر تو احمقی آخه....
اگه تقصیر از زنت نیست پس تقصیر از کیه..... ندیدی چطور رخ به رخ احتشام می خندید و باهاش می رقصید؟
اگه تقصیر از اون نیست پس تقصیر از کیه؟
فریادی بر سر وجدانم زدم و گفتم:تقصیر از اون نیست.... می دونی تقصیر از کیه....؟
تقصیر از منه؟
آره ..... درست شنیدی.... تقصیر از منه که قبول کردم پامو توی اون مهمونی لعنتی بذارم... تقصیر منه آره...
صدای بوق های پی در پی ماشینی که از جلو می آمد و جیغ پریماه من را از خیال بیرون کشید....
پام محکم روی ترمز ماشین فشرده شد....
صدای جیغ لاستیک های ماشین با صدای بوق ماشین های پشت سر مخلوط شد...
پام را کمی خم و راست کردم....انقدر نشسته بودم زانوهام درد گرفته بود....
❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹
#عکس_نوشته_ایتا
❇️
@aksneveshtehEitaa