(اين هيولاى فتنه) بر روى پاى خود ايستاده بود» (فِى فِتَن داسَتْهُمْ بِاخْفافِها وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها، وَقامَتْ عَلى سَنابِکِها).
👈آيا اين فتنه ها همان فتنه هايى است که در بالا به آن اشاره شد يا فتنه هاى ديگرى است; ظاهر اين است که همان فتنه هاست که با اوصاف و آثار ديگرى بيان شده. در اين جا امام(عليه السلام) فتنه هاى عصر جاهليّت را به حيوان وحشى و خطرناکى 👹تشبيه کرده که با سُم خود صاحبش را لگدمال نموده و همچنان بر سر پا ايستاده تا هر حرکتى را در برابر خود ببيند در زير پاى خود له کند❗️
✅ امام(عليه السلام) در آخرين جمله هاى خود چنين نتيجه گيرى مى فرمايد: «آنها در ميان فتنه ها گم گشته و سرگردان و نادان و فريب خورده بودند» (فَهُمْ فيها تائِهُونَ حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ).
👈تائهون: اشاره به اين است که راه حق را به کلّى گم کرده و حتّى خويشتن خويش را نيز از دست داده بودند.
👈حائرون: اشاره به نهايت تحيّر و سرگردانى آنهاست که حتّى قدرت تصميم گيرى براى انديشيدن به راه نجات نداشتند.
👈جاهلون: اشاره به اين است که اگر فرضاً تصميم براى نجات مى گرفتند جهل و بى خبرى به آنها اجازه پيدا کردن راه نمى داد.
👈مفتونون: اشاره به اوهام و خيالات و فريب و نيرنگهايى است که آنها را به خود جلب و جذب کرده بود، سراب را آب و مجاز را حقيقت مى پنداشتند.
✅اينها در حالى بود که «مردم آن زمان در (کنار) بهترين خانه (در کنار خانه خدا و سرزمين انبياى بزرگ) زندگى داشتند، ولى با همسايگانى که بدترين همسايگان بودند» (فى خَيْرِ دار وَ شَرِّ جيران).
✅به خاطر اين بدبختيهاى مضاعف و متراکم «خوابشان بى خوابى و سرمه هاى چشمشان اشکها بود (هرگز استراحت و آرامشى نداشتند و هيچ گاه به خاطر جنايات مکرّرى که صورت مى گرفت و مصايبى که پى در پى روى مى داد اشک چشمانشان خشک نمى شد)!» (نَوْمُهُمْ سُهُود، وَ کُحلُهُمْ دُمُوع).
✅و اسفناک تر اين که «در سرزمينى مى زيستند که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و قدرت بر هدايت و نجات مردم نداشت و جاهلش گرامى بود و حاکم بر جامعه» (بِارْض عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکْرَم).
🔹براى جمله «فى خير دار» چهار تفسير متفاوت در کلمات مفسّران نهج البلاغه ديده مى شود،
🔰بعضى چنان که گفتيم آن را اشاره به خانه کعبه و حرم امن الهى دانسته اند (بنابراين که جمله هاى بالا همه ناظر به توصيف عصر جاهليّت باشند)
🔰در حالى که بعضى ديگر آن را اشاره به سرزمين شامات دانسته اند که آن هم از اراضى مقدّسه و سرزمين انبياى بزرگ بود ولى شاميان آن زمان که لشکر معاويه را تشکيل مى دادند بدترين همسايگان آن زمين بودند (اين در صورتى است که جمله هاى بالا را ناظر به عصر خود آن حضرت بدانيم).
🔰احتمال سوّم اين که منظور از آن کوفه و جايگاه زندگى خود آن حضرت باشد که يک مُشت منافقان و عهدشکنان و همسايگان بد، آن سرزمين را احاطه کرده بودند.
🔰احتمال چهارم اين که منظور از آن، سراى دنياست که افراد آلوده و بدکار در آن فراوانند.
⬅️تفسير اوّل از همه مناسب تر و صحيح تر به نظر مى رسد و تعبيرات بالا همه با آن هماهنگ است; بنابراين تفسير جمله «نَوْمُهُمْ سُهُود» تا آخر اشاره به ناامنيها و پريشان حاليها و مصايب عصر جاهليّت است و عالمان، همان افراد پاکى بودند که بعد از ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله) به سرعت در اطراف او جمع شدند و جاهلان، فاسدان و مفسدان قريش و مانند آنها بودند
🔁شاهد اين معنا علاوه بر آنچه گفته شد حديثى است که ابن ابى الحديد در کتاب خود از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل کرده است که هنگام حکايت حال خود در آغاز بعثت مى فرمايد: «کُنْتُ فى خَيْرِ دار وَ شَرِّ جيران; من در بهترين سرا و در ميان بدترين همسايگان بودم».
👈تعبير به «نَوْمَهُمْ سُهُود وَ کُحْلُهُمْ دُمُوع» اشاره لطيفى است به شدّت ناامنى و مصايب بسيار آن دوران، که اگر شبها به خواب مى رفتند خوابى بود ناآرام و توأم با ترس و وحشت و بى خوابيهاى مکرّر، و دامنه مصايب آن قدر گسترده بود که به جاى سرمه اى که مايه زينت و آرايش چشم است، اشکهاى مداوم و سوزان که سرچشمه انواع ناراحتيهاست از چشمانشان جارى بود.
طبيعى است در چنين سرزمينى، عالمان که در آغاز اسلام تنها ياران پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بودند، مجبور به لب فرو بستن و جاهلان که سران قريش و بزرگان شرک و الحاد بودند، در نهايت احترام مى زيستند.
🔗اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از عالم، موحّدان و آگاهان محدود و معدود قبل از بعثت پيامبر مانند عبدالمطلب و ابوطالب و قُسّ بن ساعده و لُبَيْدبن ربيعه و امثال آنان، باشند.