اَ تَتَبَرَّأُوا مِنِّي، فَإِنّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ، وَ سَبَقْتُ إِلَى الاِْيمَانِ وَ الْهِجْرَةِ). ❓آيا امر به سب، امر واجب الزامى است يا فقط جنبه اباحه دارد، ظاهر آن، امر الزامى است به خاطر اين که مايه حفظ خون شيعيان راستين و رساندن دعوت مکتب اهل بيت به آيندگان شد. 👈ولى با توجه به اين که طبق تعبير علماى اصول، امر در جايى آمده است که احتمال ممنوعيت (توهّم خطر) وجود دارد، ظهور در الزام نخواهد شد و تنها اباحه را مى رساند بنابراين کسانى همچون «رشيد هجرى» و «ميثم تمّار» و «قنبر» و «سعيدبن جبير» که مقاومت کردند و حاضر نشدند کمترين اهانتى به ساحت مقدّس مولى على (عليه السلام) کنند و در همين راه شربت شهادت نوشيدند، نه تنها کار خلافى نکردند، بلکه به ايثار و فداکارى بزرگى دست زدند.💯 ✴️از اين سخن، به خوبى روشن مى شود که اگر انسان با ايمانى از سوى دشمن هتّاک و بى ايمان، مورد هتک قرار گيرد، يا مردم را اجبار به هتک او کند، نه تنها از مقامات او کاسته نمى شود، بلکه خداوند به جبران اين اهانت بر کرامت و عظمت مقام او مى افزايد و او را از هر نظر پاک و پاکيزه مى کند. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که چه تفاوتى ميان سب (دشنام) و برائت (بيزارى جستن) است که امام على (عليه السلام) اوّلى را اجازه مى دهد و دومى را به سه دليل اجازه نمى دهد: نخست تولّد بر فطرت اسلام و ايمان، دوم پيشگام بودن در پذيرش اسلام و ايمان به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و سوم پيشگام شدن در هجرت از مکّه به مدينه و پيوستن به پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و يارى او. «مفسّران نهج البلاغه» در تفاوت ميان اين دو (سب و ناسزا، و برائت جستن) سخنان بسيارى دارند .آنچه در تفسير اين تفاوت نزديکتر به نظر مى رسد يکى از دو چيز است: 1⃣نخست اين که سب و دشنام يک انسان، مى تواند اشاره به بدى او باشد، ولى مفهوم آن کفر و شرک و بى ايمانى نيست، اما بيزارى جستن (هر چند با زبان باشد) مفهومش بيزارى از دين و آئين اوست همان گونه که در آغاز سوره برائت مى خوانيم: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»: «اين اعلام بيزارى از سوى خدا و پيامبرش به کسانى از مشرکان است که شما با آنها عهد بسته ايد (و عهدشان را شکسته اند)». ⬅️بنابراين، مفهوم برائتِ از امام (عليه السلام)، برائت از دين و اسلام بود، لذا امام (عليه السلام) اجازه نداد حتّى به زبان از او برائت جويند و به اسلام و قرآن اهانت کنند، در واقع اجازه اهانت به شخص خود را داد، ولى اجازه اهانت به مکتبش را نداد (هر چند با لفظ باشد!) 2⃣ديگر اين که بسيارى از مردم تصوّرشان اين است که اگر مجبور به سخنى شدند نمى توانند تنها به الفاظ قناعت کنند و نيّت آن نيز همراه آن سخن به طور اجتناب ناپذير خواهد بود، به همين دليل هر گاه کسى را مجبور به اجراى صيغه طلاق کنند معمولا موقع اجراى صيغه هم قصد لفظ را مى کند و هم قصد معنى را، هر چند طلاق به خاطر اکراه باطل است ولى قصد انشا در آن هست و لذا فقهاء در اين گونه موارد براى ابطال طلاق، به عدم قصد معنى استناد نمى کنند، بلکه به اکراه استناد مى نمايند، (دقت کنيد). در مورد سبّ و دشنام نيز مسأله همين طور است، به هنگام اجبار هر دو را قصد مى کنند هم لفظ و هم معنى را، چون قادر به تفکيک اين دو از هم نيستند. دليل هاى سه گانه اى که امام (عليه السلام) براى نهى از تبرّى جستن فرموده، نيز شاهد اين مدّعاست.