♨️روحیه تشیع: طرفدار اصول نه شخصیتها 🔺اگر به صدر اسلام برگرديم به يک روحيه خاصي برمي‌خوريم که آن روحيه، است و تنها آن روحيه‌ها بودند که مي‌توانستند وصيت پيغمبر را در مورد علي صددرصد بپذيرند و دچار ترديد و تزلزل نشوند. 🔺نقطه مقابل آن روحيه و آن طرز تفکر يک روحيه و طرز تفکر ديگري بوده است که وصيتهاي پيغمبر اکرم را با همه ايمان کامل به آن حضرت، با نوعي توجيه و تفسير و تأويل ناديده مي‌گرفتند. 🔺و در حقيقت اين انشعاب اسلامي از اينجا به وجود آمد که يک دسته- که البته اکثريت بودند- فقط ظاهر را مي‌نگريستند و ديدشان آنقدر تيزبين نبود و عمق نداشت که باطن و حقيقت هر واقعه‌اي را نيز ببينند؛ ظاهر را مي‌ديدند و در همه جا حمل به صحت مي‌کردند، مي‌گفتند: عده‌اي از بزرگان صحابه و پيرمردها و سابقه دارهاي اسلام راهي را رفته‌اند و نمي‌توان گفت اشتباه کرده‌اند. اما دسته ديگر- که اقليت بودند- در همان هنگام مي‌گفتند: شخصيتها تا آن وقت پيش ما احترام دارند که به حقيقت احترام بگزارند اما آنجا که مي‌بينيم به دست همين سابقه دارها پايمال مي‌شود، ديگر احترامي ندارند؛ ما طرفدار اصوليم نه طرفدار شخصيتها. تشيع با اين روح به وجود آمده است. 🔺ما وقتي در تاريخ اسلام به سراغ سلمان فارسي و ابوذر غِفاري و مقداد کنْدي و عمار ياسر و امثال آنان مي‌رويم و مي‌خواهيم ببينيم چه چيز آنها را وادار کرد که دور علي را بگيرند و اکثريت را رها کنند، مي‌بينيم آنها مردمي بودند اصولي و اصول شناس، هم ديندار و هم دين شناس. 🔺مي‌گفتند: ما نبايد درک و فکر خويش را به دست ديگران بسپريم و وقتي آنها اشتباه کردند ما نيز اشتباه کنيم. و در حقيقت روح آنان روحي بود که اصول و حقايق بر آن حکومت مي‌کرد نه اشخاص و شخصيتها. 📚شهید مطهری، جاذبه و دافعه ص۱۱۷ ۱۴۰۰ @almorsalaat