﷽📚🕥 (ع) تلاش‏هاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه‏السلام‏ همانگونه كه ايوب عليه‏السلام در مدت طولانى هفت يا هفده سال بيمارى و بلازدگى شديد، صبر و شكر نمود، همسر باوفاى او، رُحْمه (دختر ابراهيم بن يوسف، يا دختر يعقوب يا...) نيز در اين جهت همتاى ايوب بود و صبر و شكر مى‏نمود، او از خانه بيرون مى‏رفت و براى مردم در خانه‏ها كار مى‏كرد، و از مزد كارش هزينه ساده زندگى ايوب عليه‏السلام را تأمين مى‏نمود و از ايوب پرستارى مى‏كرد.(398) ترفند ابليس، و خنثى‏سازى آن توسط ايوب عليه‏السلام‏ ابليس از هر طريقى وارد شد نتوانست ايوب عليه‏السلام را فريب دهد، بلكه او را مى‏ديد كه در سخت‏ترين بلاها، شكر و سپاس الهى به جا مى‏آورد، فريادى كشيد و فرزندان خود را به نزدش جمع كرد، همه شيطان‏ها نزد ابليس اجتماع كردند، آن‏ها ابليس را محزون يافتند، پرسيدند: چرا اندوهگين هستى؟ ابليس گفت: اين عبد (ايوب) مرا خسته و عاجز كرد، از خداوند خواستم مرا بر مال و فرزندش مسلط كرد، اموال و فرزندانش را نابود كردم، ولى او همواره شكر و سپاس الهى مى‏نمود، از خداوند خواستم مرا بر بدنش مسلط كند، خداوند چنين قدرتى به من داد، سراسر بدن او را بيمار نمودم، همه بستگان و مردم جز همسرش از او دور شدند، در عين حال همچنان با صبر و تحمل شكر خدا مى‏كند. از شما مى‏پرسم چه كنم؟ درمانده شده‏ام. طريق گمراهى ايوب را به من نشان دهيد. فرزندان شيطان گفتند: آن همه مكر و نيرنگى كه در گذشته براى گمراهى مردم داشتى كجا رفت؟ با همان‏ها او را گمراه كن. ابليس گفت: همه آن نيرنگ‏ها را به كار زده‏ام، ولى نتيجه نگرفته‏ام، اينك با شما مشورت مى‏كنم چه كنم؟ فرزندان شيطان گفتند: وقتى كه آدم عليه‏السلام را فريب دادى و او را از بهشت بيرون نمودى، از چه راه وارد شدى؟ ابليس گفت: از طريق همسرش حوا وارد شدم. فرزندان شيطان گفتند: اكنون نيز از طريق همسر ايوب عليه‏السلام اقدام كن، زيرا جز همسرش كسى نزد او نمى‏رود، و او نمى‏تواند از همسرش نافرمانى كند. ابليس گفت: راست مى‏گوييد، راه صحيح همين است. ابليس به صورت مردى ناشناس نزد همسر ايوب عليه‏السلام آمد و گفت: حال همسرت ايوب چگونه است؟ رُحْمه گفت: گرفتار بلاها و بيمارى‏ها است. ابليس او را آن چنان به وسوسه انداخت كه او بى تاب گرديد، در اين هنگام ابليس بزغاله‏اى را به رُحمه داد و گفت: اين بزغاله را به نام من نه به نام خدا، ذبح كن و از گوشتش غذا فراهم كن به ايوب بده بخورد، تا شفا يابد. رُحمه نزد شوهرش ايوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتارى گفت: اين بزغاله را بدون ذكر نام خدا ذبح كن تا از غذاى آن بخورى و شفا يابى و همه نعمت‏هاى از دست رفته به جاى خود برگردد. ايوب: واى بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و مى‏خواهد از اين راه تو را گمراه سازد و تو فريب او را خورده‏اى، آيا آن همه مال و ثروت فرزند را چه كسى به ما داد؟ رُحمه: خداوند داد. ايوب: چند سال ما از آن همه نعمت‏ها بهره‏مند شديم؟ رحمه: هشتاد سال. ايوب: چند سال است خداوند ما را به اين بلا مبتلا نموده است؟ رحمه: هفت سال و چند ماه. ايوب: واى بر تو، رعايت عدالت نمى‏كنى و انصاف را مراعات نخواهى كرد، مگر اين كه معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشيم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم اين كار تو كه مى‏خواهى گوسفندى را به نام غير خدا ذبح كنم و غذاى حرام به من بدهى، صد تازيانه به تو خواهم زد، از اين پس از من دور شو، تا تو را نبينم. آرى، ابليس مى‏خواست با غذاى حرام، ايوب عليه‏السلام را گمراه كند، ولى ايوب اين چنين در برابر القائات ابليس، حركت انقلابى نمود. رحمه از ايوب عليه‏السلام دور شد، وقتى كه ايوب خود را تنها يافت و هيچگونه غذا و آب و همدم در نزد خود نديد به سجده افتاد و گفت: رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛ پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربان‏ترين مهربانان هستى. در اين هنگام دعاى ايوب عليه‏السلام به استجابت رسيد، و بلاها رفع شد و نعمت‏ها جايگزين آن‏ها گرديد.(399) 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈