﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ایوب(ع)
#قسمت_چهارم
تلاشهاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليهالسلام
همانگونه كه ايوب عليهالسلام در مدت طولانى هفت يا هفده سال بيمارى و بلازدگى شديد، صبر و شكر نمود، همسر باوفاى او، رُحْمه (دختر ابراهيم بن يوسف، يا دختر يعقوب يا...) نيز در اين جهت همتاى ايوب بود و صبر و شكر مىنمود، او از خانه بيرون مىرفت و براى مردم در خانهها كار مىكرد، و از مزد كارش هزينه ساده زندگى ايوب عليهالسلام را تأمين مىنمود و از ايوب پرستارى مىكرد.(398)
ترفند ابليس، و خنثىسازى آن توسط ايوب عليهالسلام
ابليس از هر طريقى وارد شد نتوانست ايوب عليهالسلام را فريب دهد، بلكه او را مىديد كه در سختترين بلاها، شكر و سپاس الهى به جا مىآورد، فريادى كشيد و فرزندان خود را به نزدش جمع كرد، همه شيطانها نزد ابليس اجتماع كردند، آنها ابليس را محزون يافتند، پرسيدند: چرا اندوهگين هستى؟
ابليس گفت: اين عبد (ايوب) مرا خسته و عاجز كرد، از خداوند خواستم مرا بر مال و فرزندش مسلط كرد، اموال و فرزندانش را نابود كردم، ولى او همواره شكر و سپاس الهى مىنمود، از خداوند خواستم مرا بر بدنش مسلط كند، خداوند چنين قدرتى به من داد، سراسر بدن او را بيمار نمودم، همه بستگان و مردم جز همسرش از او دور شدند، در عين حال همچنان با صبر و تحمل شكر خدا مىكند. از شما مىپرسم چه كنم؟ درمانده شدهام. طريق گمراهى ايوب را به من نشان دهيد.
فرزندان شيطان گفتند: آن همه مكر و نيرنگى كه در گذشته براى گمراهى مردم داشتى كجا رفت؟ با همانها او را گمراه كن.
ابليس گفت: همه آن نيرنگها را به كار زدهام، ولى نتيجه نگرفتهام، اينك با شما مشورت مىكنم چه كنم؟
فرزندان شيطان گفتند: وقتى كه آدم عليهالسلام را فريب دادى و او را از بهشت بيرون نمودى، از چه راه وارد شدى؟
ابليس گفت: از طريق همسرش حوا وارد شدم.
فرزندان شيطان گفتند: اكنون نيز از طريق همسر ايوب عليهالسلام اقدام كن، زيرا جز همسرش كسى نزد او نمىرود، و او نمىتواند از همسرش نافرمانى كند.
ابليس گفت: راست مىگوييد، راه صحيح همين است.
ابليس به صورت مردى ناشناس نزد همسر ايوب عليهالسلام آمد و گفت: حال همسرت ايوب چگونه است؟
رُحْمه گفت: گرفتار بلاها و بيمارىها است.
ابليس او را آن چنان به وسوسه انداخت كه او بى تاب گرديد، در اين هنگام ابليس بزغالهاى را به رُحمه داد و گفت: اين بزغاله را به نام من نه به نام خدا، ذبح كن و از گوشتش غذا فراهم كن به ايوب بده بخورد، تا شفا يابد.
رُحمه نزد شوهرش ايوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتارى گفت: اين بزغاله را بدون ذكر نام خدا ذبح كن تا از غذاى آن بخورى و شفا يابى و همه نعمتهاى از دست رفته به جاى خود برگردد.
ايوب: واى بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و مىخواهد از اين راه تو را گمراه سازد و تو فريب او را خوردهاى، آيا آن همه مال و ثروت فرزند را چه كسى به ما داد؟
رُحمه: خداوند داد.
ايوب: چند سال ما از آن همه نعمتها بهرهمند شديم؟
رحمه: هشتاد سال.
ايوب: چند سال است خداوند ما را به اين بلا مبتلا نموده است؟
رحمه: هفت سال و چند ماه.
ايوب: واى بر تو، رعايت عدالت نمىكنى و انصاف را مراعات نخواهى كرد، مگر اين كه معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشيم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم اين كار تو كه مىخواهى گوسفندى را به نام غير خدا ذبح كنم و غذاى حرام به من بدهى، صد تازيانه به تو خواهم زد، از اين پس از من دور شو، تا تو را نبينم.
آرى، ابليس مىخواست با غذاى حرام، ايوب عليهالسلام را گمراه كند، ولى ايوب اين چنين در برابر القائات ابليس، حركت انقلابى نمود.
رحمه از ايوب عليهالسلام دور شد، وقتى كه ايوب خود را تنها يافت و هيچگونه غذا و آب و همدم در نزد خود نديد به سجده افتاد و گفت:
رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛
پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربانترين مهربانان هستى.
در اين هنگام دعاى ايوب عليهالسلام به استجابت رسيد، و بلاها رفع شد و نعمتها جايگزين آنها گرديد.(399)
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉
@amozeshtajvidhefzquran 👈