📌
چند نکته پیرامون حدیث شریف ثقلین (فرستۀ آخر)
6️⃣ لزوم تمسک در این حدیث یعنی به محکمترین دستگیره، محکم چنگ بزن. روشن است که تمسک به قرآن یعنی در تمام جوانب حیات ما، قرآن حاکم باشد. نه اینکه فقط قرآن را قرائت کنیم، و آن را دوست داشته باشیم، پس تمسک واقعی به عترت هم نباید در صرف ابراز محبت معمولی، بدون اطاعت ما و بدون مرجعیت علمی و سیاسی [قرار دادن] عترت باشد. مقصود از مرجعیت سیاسی این است که حکومتی بر پایۀ قرآن محقق شود که حاکم اعلم الناس به قرآن باشد. منظور از مرجعیت علمی نیز این است که آنان فرقان و فصل الخطاب باشند، بنابراین:
اولا \ هر حاکمی غیر آنان طاغوت است.
ثانیا \ هر نظریۀ تفسیری، فقهی و کلامی که مستند به مرجع عصمت نباشد، ضلالت و بدعت است و نیز هر روایتی که به عنوان حدیث نبوی مطرح شد، ولی عترت مهر تأیید بر آن نزدند، باطل است و مجعول.
آنها که مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت را غصب کردند، و قرآن را از سنت و عترت جدا کردند، زمینهساز حادثۀ عاشورا بودند.
7️⃣شیعه معتقد به لزوم تعیین امام از طرف خداست، و در این زمینه رجوع به آراء خلق را نمی پذیرد؛ اما بر فرض تنزل از این مبنای اساسی، اگر فرضا بنا باشد مشاورهای صورت گیرد، اگر فرضا بنا باشد آراء مهاجرین و انصار خواسته شود، آیا نباید از عترت هم نظر خواهی میشد؟! آیا در این امر اهمّ، عترت صاحب نظر نبودند؟! آیا در قضیه خلافت اول و دوم و سوم، به علی (علیه السلام) به عنوان قطعیترین فرد از عترت تمسک کردند؟
اگر تمسک نبوده، که قطعا نبوده است، به نص حدیث ثقلین همه در گمراهی بودهاند؛ چون حدیث، تنها راهِ بیخطا را تمسک به قرآن و عترت دانست. میراندن سنت از زمانی شروع شد که مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت را نپذیرفتند، و به عروة الوثقی، حبل المتین قرآن و عترت تمسک نکردند.
8️⃣معیار ایمان و عدالت انسانها به این است که تا پایان عمر با قرآن باشند، نه اینکه رفیق نیمه راه شوند، اگر کسی با هر سابقۀ نیکو، از قرآن جدا شد، دیگر مؤمن و عادل نیست، و اگر قرآن و عترت تفکیک نمیپذیرند و اگر هر دو مرجعند و لازم التمسک، پس همانگونه که از قرآن بریدن، نافی عدالت و ایمان است، از عترت بریدن نیز عین بیایمانی و بیعدالتی است.
🆔
@andalibhamedani