۱۲۴ ازروزی که گلناز دیدم همش به این فکر میکردم که مادرم چراباید یه دختر امل و دهاتی برام بگیره، دربازکردم و بدون هیچ شوق و دلخوشی وارد حجله ای شدم که عروسش یه دختر امل دهاتی بود سیبیلای پشت لبش، صورت پرموش،لباسای کهنه و رنگ ورو رفتش وای حتی از فکر کردن بهشم عقم میگرفت، باچه انگیزه امشب بااین دختر چندش صبح میکردم تو همین فکرا بودم که چشمم به گلناز افتاد وای چقدر عوض شده بود! صورتش مثل برف برق میزد، اون لباس دکلته قرمز و کوتاه چقدر تو تنش خودنمایی میکرد، تامنو دید باخجالت سلامی داد،باچشمای پرازبرقم جوابشو دادم و دستشو باذوق گرفتم بعدازاین همه تغییر انگاراز مادروارثم بدم نیومده بود به سمت در رفتم که درقفل کنم اما گلناز حرفی زد که همونجا میخکوب شدم...👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2398027787C71ffc8066c ۱۳ساله_بااارباب_۳۵ساله 📛 مناسب متاهلین⛔️