حالا انگار خانواده ی خودت چه گلی به سر ما زدن که ادعاشونم میشه!
مرد که از شنیدن این حرف بهش برخورده بود دو تا درشت تر بار زن کرد.
بچه ها می لرزیدند و معنی صبر جمیل انگار لای واژه ها گم شده بود
شش ماهه گریه میکرد مادر شیری که با غصه و حرص و جوش امیخته بود به او میداد و زمزمه میکرد: والله به خدا! هی هرچی هیچی نمیگم....این جاری من چیش از من سره که راه به راه استوری های آنچنانی میذاره و لاکچری های ریز و درشتشو به رخ ما میکشه؟
بچه بی تابی میکرد: بخور دیگه! تو هم از همون ایل و تباری ...مثلا چه گلی میخوای به سر ما بزنی.
و صداشو بلندتر کرد بلکه شوهر بشنوه
صحنه ها یکی یکی از جلوی چشم وجدان رد میشوند:
🔻 منظره ی یه خونه زندگی شلخته و زنی که لای واژه ها دنبال عطر خدا میگردد
🔻زبانی که پر از لغو و بیهوده گویی هست
🔻ساعتی که تند رد میشود و زمان های مرده ای که به بطالت میرود
انگار صحنه اشتباهات ریز و درشت ما تمامی ندارد.
صدای گریه می آید⁉️
انگار شش ماهه ای درون وجودم زار میزند....
شاید همان فطرت زلال درونم هست.
او که دارم دستی دستی با ندانم کاری ها تیر به حلقومش میزنم.
خودم را گم کردم.
خودم را که وظیفه ام بود بسازم و اباد کنم با اشتباهات هزار باره ویران کردم
آیا راه برگشتی هست⁉️
همراه با نوای سوزناک این شعر، انگار جوابم را می یابم:
آیا هنوز مانده دلم را صدا کنی؟
نوبت نشد که داد دلم را دوا کنی؟
از شر نفس خسته پناهم نمیدهی؟
پاسخ به التماس نگاهم نمیدهی؟
💔رویم اگر چه غرق خجالت ز روی توست.
❤️ارباب من ولی ز عزیزان کوی توست!
⭕️تدبر ✅
#افکار_روزانه#قسمت_چهارم@arameshemandegar