‍ ‍ ۷ آذر سالروز درگذشت حمید مصدق (زاده ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا -- درگذشته ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان او به‌ همراه خانواده‌ از زادگاهش به اصفهان رفت و در آنجا تحصیلاتش را ادامه داد و در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت. در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند و از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به‌ تدریس پرداخت. وی در دوره‌های بعدی زندگی همواره به ‌وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و شهید بهشتی را ادامه داد. در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به‌ انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به‌ تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به‌ تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ به تدریس حقوق خصوصی و  حقوق تعاون مشغول بود و تا پایان عمر عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدتی نیز سردبیر مجله کانون وکلا بود. وی با شعر انقلابی چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم معروف شد. او در انتهای شعر می‌گوید "من اگر برخيزم، تو اگر برخيزى همه بر می‌خیزند". شعر دشت ارغوان که از مجموعه سال‌های صبوری گزیده شده است: «آه چه شام تیره‌ای، از چه سحر نمی‌شود» «دیو سیاه شب چرا جای دگر نمی‌شود؟» «سقف سیاه آسمان سوده شده ز اختران.» «ماه چه، ماه آهنی، این که قمر نمی‌شود» «وای ز دشت ارغوان، ریخته خون هر جوان» «چشم یکی به ماتم این‌همه تر نمی‌شودا» «مادر داغدار من، طعنه تهنیت شنو» «بهر تو طعن و تسلیت، گر چه پسر نمی‌شود» «کودک بینوای من، گریه مکن برای من» «باغ ز گل تهی شده، بلبل زار را بگو:» «از چه ز بانگ زاغها، گوش تو کر نمی‌شود» «ای تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من» «بی‌همگان به‌سر شود، بی‌تو به‌سر نمی‌شود» @arayehha