◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۳۶ #فرزندآوری من وقتی ۲۰ ساله بودم، ازدواج کردم. اون موقع بحث ازدیاد نسل نبود و هر کی د
۱۳۷ من سی و شش سالمه، بیست سالگی ازدواج کردم با اینکه بچه ها رو خیلی دوست داشتم ولی برای خودم از ته دل دعا میکردم خدا بچه نده !!! من عاشق همسرم بودم فکر میکردم اگه بچه دار شیم حس خودم بین بچه و اون تقسیم میشه و همینطور ارتباطمون کمرنک میشه!! هر کی هم ازم سوال میکرد با شوخی میگفتم من دو سه قلو میخوام 😄 نعوذ بالله فکر میکردم از خدا برنمیاد😶 به خاطر همین فکرهای بچه گانه بعد چهار سال تقریبا ناخواسته خدا یه دختر بهم هدیه کرد سر بارداری و به دنیا اومدن دخترم و بعدش که یه مشکل جزئی کلیه داشت، خیلی اذیت شدم به خاطر همین خیلی از مادر شدنم لذت نبردم و این باعث شد بارداری دومم با شش سال فاصله باشه و باز هم ناخواسته ولی خیلیییی شیرین، دخترم خیلیی شیرین و در عین حال شلوغه با اینکه الان هفت سالشه از دیوار راست بالا میره ...😘😘 طبق همون باور غلطی که تو نسل ماها جا انداختن، منم با داشتن دوتا بچه خودمو خوشبخت تصور میکردم. گوشمم بدهکار کسی نبود همینجا بگم ما چهار خواهریم که هر کدوم از اونا با وجود سن کم حداقل سه تا بچه دارن ... منم همون شوخی رو تکرار میکردم که دوقلو میخوام ...اگه خدا میده بده !! دختر کوچیکم شش سالش بود و منم سی و پنج ساله، همسرم بچه میخواست و با شوخی میگفت حالا که ولی امرم دستور داده صد تا به من میرسه 😂😂😂 بچه هام هم دعای روز و شبشون داشتن نینی بود... سال قبل سه روز تو خونه مون روضه گرفتم و به امام حسین متوسل شدم بلافاصله باردار شدم. گفتم اگه پسر باشه اسمشو به عشق امام حسین علیه السلام حسین میذارم ولی همسرم میگفت به احترام پدر شهیدش و زنده نگه داشتن یاد و نام ایشون یحیی میذاره. من خیلی مخالف بودم احساس میکردم اسم یحیی با اینکه اصیله ولی کمی بزرگه برا بچه !! دو ماهه باردار بودم و هنوز کسی اطلاع نداشت جمکران بودیم یه لحظه حالم یه جوری شد دو رکعت نماز خوندم و بعدش تفالی به قرآن زدم این آیه سوره ی مبارکه مریم اومد که ...انا نبشرک بغلام اسمه یحیی... کلا به هم ریختم خیلی هم گریه کردم. اومدیم خونه به همسرم گفتم هر چی شما بگی اونم دید راضی شدم گفت قرعه میندازیم 😅 چند روز بعدش رفتیم مشهد با یکی از خواهرام تماس تلفنی داشتم بهش گفتم روبروی ضریح اقام چی برات بخوام؟گفت هر چی واسه خودت میخوای برا منم بخواه منم همون شوخی همیشگی ... گفتم دو قلو میخوام 😂 گفت اونو انشاالله خدا بهت میده، برا من سلامتی و ... برای اولین بار با اصرار دکتر سه ما و نیمه رفتم سونو... دکتر ازم پرسید دو قلو باردارین ؟؟؟ اول کمی دُور وبرمو نگاه کردم گفتم با منین؟! گفت بعله و گفت قل اول سمت راست .......ووو منم شروع کردم گریه و ... گفتم خدایا شکرت که منو لایق این معجزه قرار دادی !! از شدت خوشحالی داشتم بال در میاوردم بقیه خانواده هم همینطور ... الان پسرای من چهار ماهو تموم کردن و من هر روز خودمو خوشبخت ترین زن روی زمین میدونم به خاطر داشتن زینب و زهرا و حسین و یحیی خدا هر روز منو با معجزه های بزرگش غافلگیر میکنه و منم دوست دارم فریاد بزنم و بگم عاشقتم خداااا 😍😍😍😍😍 حالا هم از خدا توفیق و سلامتی خواستم بچه هامو لایق سربازی امام زمانم تربیت کنم و اگه لایقم بدونه اولاد سالم و صالح زیاد بهم عطا کنه 🆔 @asanezdevag