#تجربه_من ۲۸۳
تازه ازدواج کرده بودیم که همسرم حرف از دوازده تا بچه میزد 😄دو سال بعد از ازدواجمون دخترم به دنیا اومد☺️
اینقدر سختی و مشکلاتش زیاد بود که اصلا لذت مادر شدن رو نچشیدم😔 شیر مادر نخورد و مجبور به دادن شیر خشک شدیم. بعد از چهار ماه متوجه شدم یک خشکی کنار صورتش هست با مراجعه به دکتر فهمیدیم که به لبنیات حساسیت داره و دکتر گفت باید شیر بدون لاکتوز بدی خلاصه تا چند ماه به همین منوال گذشت اما این نوع شیر خیلی سخت پیدا میشد و هر روز من غصه دارتر میشدم تا اینکه از هشت ماهگی دیگه کلا شیر بدون لاکتوز گیرمون نیومد و با میکس آرد برنج و بادام و آب روزی چند بار مثل شیر خشک درست میکردم و بهش میدادم تا اینکه دخترم یکسال و نیمه شد.
سختی های دخترم زیاد بود بعد از اون هم بهانه گیری های فراوان و نق زدنها و گریه هاش خستم کرده بود اما همش از خداوند کمک میخواستم که صبر بهم بده، برای حل مشکلاتش هر چی فک کردیم به نتیجه ای نرسیدیم و تنها راهی که مونده بود اقدام برای فرزند دوم، و واقعا فکرش هم سخت بود اما به خاطر اینکه دخترم سرگرم باشه و همبازی داشته باشه اقدام کردیم.
در ضمن همسرم به خاطر سختی های فرزند اول خیلی راضی نبود اما بلاخره باردار شدم و خداوند دختر دیگه ای به ما عنایت کرد این دخترم الحمدلله بسیار صبور و خواهری خوب هست و بعد تولدش و همبازی شدن با دختر اولم بسیاری از مشکلات حل شد و واقعا لذت مادری را با بچه دوم چشیدم.
اینکه میگن یکی دو فرزند اول دس گرمیه، درسته 😉
در حال حاضر دخترانم دو سال و نیم و پنج ساله هستند و در فکر فرزند سوم و هنوز نشده...
دوستان گلم الان فهمیدم در همه حال و شرایطی باید شاکر باشیم تا خداوند نعمتهایش را از ما دریغ نکند.
#فرزندآوری
🆔
@asanezdevag