‌ 📚داستان کوتاه یک مرد سگی داشت که در حال مردن بود . او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می کرد . گدایی از آنجا می گذشت، پرسید : چرا گریه می کنی ؟ گفت : این سگ وفادار من ، پیش چشمم جان می دهد . این سگ روزها برایم شکار می کرد و شب ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می داد . گدا پرسید : بیماری سگ چیست ؟ آیا زخم دارد ؟ مرد گفت : نه از گرسنگی می میرد . گدا گفت : صبر کن ، خداوند به صابران پاداش می دهد . گدا یک کیسه پر در دست مرد دید . پرسید در این کیسه چه داری ؟ پاسخ داد: نان و غذا برای خوردن . گدا گفت : چرا به سگ نمی دهی تا از مرگ نجات پیدا کند ؟ گفت : نان ها را از سگم بیشتر دوست دارم . برای نان و غذا باید پول بدهم ، ولی اشک مفت و مجانی است . برای سگم هر چه بخواهد گریه می کنم . گدا گفت : خاک بر سر تو ! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده است ، ارزش اشک از نان بیشتر است . نان از خاک است ولی اشک از خون دل . . 🆔@ashaganvalayat ✅ یادمه کسی زیاد نمیدونست شلوار لی چیه!؟ ولی همه خوشتیپ به نظر میومدن... ✅ یادمه کسی نمیدونست اینستاگرام چیه؟ ولی همه ازحال هم خبردار بودن بدون لایک وکامنت... ✅یادمه کسی نمیدونست تِری'جی یا فُور'جی چیه!؟ اما درعوض سرعت رفت و آمد خانوادگی و سرزدن وبزرگترها زیاد بود بدون نیاز به بسته و گیگ وحجم... ✅یادمه کسی نمیدونست پرتقال توقرمز و قهوه اسپرسو چیه!؟ اما همون لقمه غذای محلی که داشتن بامزه و باهم میخوردن... ✅یادمه اگرکسی می اُفتاد روزمین همه دستشو میگرفتن بلندش میکردن ،، الان پیرمرد میفته کف خیابون طرف داره فیلم ازش میگیره... ✅ یادمه با یه قوطی 18 کیلویی روغن ، یه ضبط شارژی ، یه کیسه برنج و چندتا مرغ ، شلوغترین و گرمترین عروسی را میگرفتیم ،، الان میخواد 20 میلیون بدی تالار 2 میلیون فیلمبردار ، 1 میلیون آرایشگاه ، بعد از یـکسال هم مُـهر طلاق را بزنیم داخل شناسنامه ها... ✅یادمه با یک تایر موتوری 10 تا بچه بازی میکردن و سرگرم بودن، .... الان بچه را میبری سرزمین موجهای آبی روز بروز هم بیشتر سوار آدم میشه...! ✅یادمه عید که میشد هر شبی خونه یکی ازفامیل میرفتیم،،... الان کل فامیل به مودم یه نفر وصل میشن ، کسی نمیدونه چی بگه فقط هر چند دقیقه یک بار رفع تکلیفی میگن دیگه چه خبر؟! ✅ قشنگ یادمه عروس میرفت آریشگاه تا میومد همه نگاهش میکردن که ببینیم عروس چه شکلیه...! الان 5 نفر با عروس میره آرایشگاه موقعی که میان بیرون نمیدونی کدومش عروسه...؟! ✅یادمه قبلا ساعت 4 شب بلند میشدیم سحری میخوردیم روزه میگرفتیم! الان ساعت 4 شب شام میخوریم آخرین بازدیده نگاه میکنیم و میخوابیم...! . 🆔@ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 .