🌹 خاکریز خاطرات (آقا برای ما دعا کنید)
در آن ایام که افتخار پاسداری
از بیت امام(ره) در جماران را داشتم،
آقا مصطفی پیش من آمد
و تقاضایی کرد
که فلانی "اگر امکان دارد
برایم وقت ملاقات بگیر!".
چند روزی بعد
خواسته او عملی شد.
روز ملاقات با ناباوری میگفت:
《یعنی من این سعادت را دارم
که بروم دست امام را ببوسم!
اگر این توفیق را پیدا کردم
زیاد حرف دارم با امام بگویم.》
خدمت امام رسیدیم،
آقا مصطفی دست امام را میبوسید،
به صورت میکشید
و اشک میریخت.
یکی دو بار هم سرش را بلند کرد
و با گریه گفت:
《آقا برای ما دعا کنید.》
وقتی بیرون منزل امام آمدیم،
گفتم:
«شما که میگفتی
من خیلی حرف دارم
پس چی شد؟»
گفت:
《من در مقابل عظمت امام
نتوانستم چیزی بگویم.
ولی امام در حق من دعا کند
همه خواستههای من برآورده میشود.
هر چه تابه حال زحمت کشیدم
و برای خدا بود
و اگر اجردنیوی داشته
همین افتخار ملاقات با امام بود.
امروز ایمان و اعتقادم
به امام صدبرابر شد.
اگر۱روز پشت جبهه میماندم
امروز دیگر آن یک روز هم نمیمانم
به خاطر این که امام تکلیف کرد
که به جبهه برویم.》
🎤 راوی: حاج محسن موحدی
🔇🔊🔉کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت.
http://splus.ir/ashaganvalayat
👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
👇👇👇👇👇👇👇
https://t.me/Ashagan110
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸