تصویر ارسالی دوست عزیزم علیرضا تیموری تاچند؟ هر لحظه تصویری جدید از دوستانم از کربلایت، می‌زند آتش به جانم می‌سوزد از این غم وجودم شعله‌شعله آتش بیافشاند برون آتشفشانم کی شعر گویایِ غمی باشد که دارم؟ کی طاقت گفتن از آن دارد زبانم؟ تاکی بگویم از غمِ و درد فراقت؟ تا چند شعر از غصه و حسرت بخوانم؟ من بی‌توام یک پیکر خشکیده در هم آه ای که باشد یاد تو روح و روانم من بی‌تو جسمی مرده در آغوش مرگم با عشقِ تو جزء شمارِ زندگانم عمرم سراسر با تو رد شد، کاش روزی در کربلا پایان بگیرد داستانم @asharahmadrafiei