. شاعر آه ای قرار من شده ام بیقرار تو من نیمه جان ز غصه چشمان تار تو لختی نگر تو حال مرا ای مریض عشق بیمارتر شده، ز تو این غصه دار تو کم سو اگر چه دیده تو گشته فاطمه چشمان من شده ز غمت اشکبار تو بیزارم از کسی که تورا خونجگر نمود خونین جگر نمود و مرا کرد زار تو بامن سخن بگو،مکن اینگونه با علی حرفی نمیزنی که شدم ناله دار تو آیا شود که پرده نگیری به چهره ات اذنی بده که دیده ببیند عذار تو ای یاس پرپرم،که صفای دلم ز توست در حیرتم چه زود خزان شد بهار تو .......................... . آه ای پرستویم مکنی کوچ از این قفس من بیکس و غریب،تو به فریاد من برس آوای کاروان فراقت رسد به گوش از کاروان هجر،نماندست،غیر یک جرس ای همنفس که مانده فقط یک نفس زتو از آخرین نفست، من فتادم از نفس این لحظه های آخر عمرت چه میشود حرفی بزن تو با من بیکس،همین وبس با آنکه با وجود تو غربت مرا گرفت با رفتنت غریبتر شوم ازهرزمان و کس تو عزم ترک ما کنی و من در این میان از بهر ماندنت شده ام همچو ملتمس آلاله های پرپر رویت نشان دهد بعد تو طعنه میزندم هر چه خار و خس حالا که میروی تو ز پیشم، عزیز من راضی مشو پس از تو بماند علی سپس ✍ ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab