.
#حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن
در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن
ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو
تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن
عطر مدینه می وزد از زخم های تو
آیینه ی برادر من دست و پا مزن
اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت
ای بسمل برابر من دست و پا مزن
خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات
زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن
دشمن دوباره دید که من گریه میکنم
ای وای علی اکبر من دست و پا مزن
#شب_ششم_محرم
#میثم_مومنی_نژاد ✍
................
#ترکیببند #مدحومرثیه
#حضرت_قاسم علیهالسلام
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمنودوست
اسیر لطف کریمانهی امامحسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امامحسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امامحسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امامحسن
بهنام "قاسمیون" مفتخر شدیم و شدیم
اسیر قاسم دردانهی امامحسن
همانکه گفت؛من ازنسل فاتح جملم
پی شهادت و مشتاق جامی از عسلم...
کسی نداشته این حالتیکه من دارم
به حجله میروم اما کفن بهتن دارم
گل محمدیام از تبار شهد و شکر
عجیب نیست که میل عسل شدن دارم
عجیب نیست جملزادهها هراسانند
که صولت علی و صورت حسن دارم
برای اینکه بداند کجا زمین خوردم
اگر عمو برسد قدرت سخن دارم
به عهد خویش وفا کردم ای عمو، اما
ببخش اگر که سر و دست در بدن دارم
اگرچه سینهی من زیر سمّ مرکب رفت
هزارشکر که تا حشر سینهزن دارم
ولی همیشه دلیل خجالتم این است؛
کفن نداشت عموجان و من کفن دارم!
به قلب کفر زد و مرد جنگ شد قاسم
اسیر بارش باران سنگ شد قاسم
چنان که از فلک افتد زحل بهروی زمین
کشیده است تنش را اجل بهروی زمین
چنان یکی شده با خاکهای دشت، انگار
که بوده است تنش از ازل بهروی زمین
بلند کردنش از روی خاکها سخت است
خدا کند که نریزد عسل بهروی زمین
چنان "مقطعالاعضا" شده تنش، گویی
قصیدهای شده چندین غزل بهروی زمین
هجاهجا شده هر سیزده زحاف تنش
هزج، خفیف، مضارع، رمل بهروی زمین
نمیشود که بلندش کند، عمو ناچار
گرفته است تنش را بغل بهروی زمین
بهجای تخت عروسی بهخاک افتادهست
کدام صنعت شعریست قلب روی زمین؟
هنوز در دل صحرای کربلا ماندهست
که روز واقعهی انتقامها ماندهست...
#مجتبی_خرسندی✍
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
.