#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 76
#فصل یازدهم
بعد از اینکه تبرئه شدم و کلا یه سال از اون داستانا گذشت
بازم مشکل نمازم حل نمیشد !
😞
هر وقت نماز میخوندم ایراد میگرفتم و حتی یه بار از بس از نمازم ناراضی بودم که مهر نمازو کوبیدم به دیوار و گفتم :
ای رضای خنگ این چه نمازیه میخونی !
همش فکرت اینور اونوره و اصلا تمرکز نداری...
همشم تنت ر و میخارونی و حواست پرت میشه رکعت چندمی و چشاتم نمیتونی به مهر بذاری و میبندی...
متاسفانه وقتی از اینو اون میپرسیدم که چکار کنم نمازم بهتر بشه ...
یه چیزایی میگفتن که بیشتر حساس میشدم و اصلا دیگه نماز به دلم نمیچسبید...
فقط دوست داشتم زودتر بخونم تموم بشه ...
چون ذهنم همش میگفت : رضا ؟ فلانی گفت تو نماز اگه ذره ای فکرت پرت بشه خدا عذابت میکنه !
وقتی جلو خدا ایست کردی باید بدونی که خدا همه کارست !
نباید بذاری فکرت اینور اونور بره !
اگه اینور اونور بره قطعا اون دنیا عذابت میکنه و این دنیا هم نمازت اصلا بالا نمیره !
خدا قبول نمیکنه که !
خدا جهنم میفرسته همچین نمازایی رو !
هه...
نماز خودمو توهین به خدا میدونستم...
اصلا چند بار خسته شده بودم دیگه...
میگفتم نماز من که همش باطله....
خب مگه مرض دارم بخونم...
اما بازم میخوندم و ترک نمیکردم...
ولی حقیقتا خسته شده بودم...
میدونی چی منو خیلی حساس میکرد ؟
اینکه بعضی ها که اسمشونو گذاشتن مبلغ دین فقط یه قالب تعریف میکنن و همه رو میخوان تو اون قالب بذارن...
یه جوری قاعده و حکم میذارن که کسی که تازه متحول شده رو دیوانه و بیزار میکنن...
من عربیم کلا ضعیف بود...
اما یکی بهم گفت : رضاااااااااااا ؟
خیلیییییییییییی مراقب الفاظت تو نماز باشششششششششش!
👆👆👆✅
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
@asraredarun
اسرار درون