قسمت 207 سرم پائین بود .سعی کردم چشمهام را ببندم . تا حالم بهتربشه. احساس کردم دستی بهم نزدیک می شه. چشمهام رو باز کردم . قادر شیشه ی آبی را به سمتم گرفته بود. _بهتره به صورتت آب بزنی حالت بهتر می شه. با تعجب نگاهش کردم 😳 ولی نگاهش رو از من گرفت. یه لحظه همین جوری موندم .بعد شیشه آب را ازش گرفتم . سریع به طرف ماشین برگشت. اصلا نمی فهمیدمش🤔 این رفتارهاش یعنی چی⁉️ توی اون همه سالها که همیشه بود. ولی هیچ وقت نبود. نمی دونم چرا ؟ ولی هیچ وقت بهش فکرنمی کردم. مثلِ یه رهگذر بود که گاهی می آمد ومی رفت. همین..... ولی الآن چی شده که تصمیم گرفته با من ازدواج کنه.🤔⁉️ شایدم این تصمیمِ گلین خانم بوده❗️ گیج شده بودم .😖 پسری که از بچگی باهام بود ولی یک بار هم ابراز علاقه نکرده. پسری که بامن حرف نزده .مگر درحدِ سلام . یا کار ضروری. تازه ، بارها منو با سپهر دیده . و اینکه من خونه سحررفت وآمد می کردم . اصلا نمی فهمیدمش . واون شیشه آب که به دستم داد یعنی چی ⁉️ آیا این یعنی* دوستت دارم*😳 پس حرف ها وحرکات سپهر یعنی چی ⁉️ گیج شده بودم 😔 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون