#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_6
و زمین و زمان به همراه فرشته دعا میکردن که اون شب صبح نشه و عاشقانههای این دو به پایان نرسه.
صدای اذانِ صبح از مناره های مسجد محل به گوش میرسید و هنوز علی جرأتِ گفتنِ خواستهاش رو نداشت و فرشته جرأت شنیدنِ وصیتِ عزیزتر از جانش را.
_علی جان حالت خوبه؟
_بد نیستم ولی انگار این درد داره بدتر میشه.
_الان مسکن میارم.
_ممنونم خانمی.
خوردنِ مسکنِ فقط ذرهای از دردِ کشنده سرش کم میکرد و باز درد بود و درد...
ولی اون شب رو میخواست تحمل کنه و آخرین حرفهاش رو به همسر مهربانش بگه. بعد از نمازِ صبح بود.
هوا گرگ و میش شده بود. حالا همه بیدار بودن و فرشته و علی و فرزاد آمادهی رفتن.
باید تا عصر تهران باشن. حسین و طاهره با چشمانی اشکآلود و بغضی در گلو تکیه به درِ بازِ حیاط داده بودن.
مادر قرآن و آب آورده بود برای بدرقه و مرتب دعا میخوند و فوت میکرد.
علی فرزندانش رو در اغوش کشید و بوسید.
_حسین جان تو دیگه مرد شدی. مواظب خواهر و مادرت باش.
طاهره جان برای خودت خانمی شدی. نذار مامانت غصه بخوره.
مامانتون رو به شما میسپرم. مواظبش باشید.
_بابا جون زود برگرد.
_انشاءالله دخترم، دعا کن برام.
و حسین غرورِ مردانهاش اجازه چکیدن اشک رو نمیداد.
_بابا جون منتظرتیم.
_عزیزِ دلم برای بابا دعا کن.
مامان از زیر قرآن ردشون کرد و پشتِ سرشون آب پاشید. علی برگشت و در گرگومیش هوا،
نگاهی به چهره معصومِ طفلانش انداخت و آهی از ته دل کشید.
ایا دوباره فرزندانم رو میبینم؟
توی راه حالِ علی بدتر شد.
روی صندلی عقب به حالتِ درازکش بود .
چشمانش را بسته بود و چیزی نمیگفت ولی فرشته با نگاهی نگران، حالتهای چهرهاش را که هر لحظه طوری دیگر میشد و رنگِ رخسارش که هر لحظه به زردی میزد و خبر از دردی سخت میداد را نظاره میکرد یک ساعتی بود که در راه بودند.
_علی جان خوبی؟
_بد نیستم
_فرشته خواهر بگذار یه گوشه کناری نگه دارم ببریمش بیرون یه هوایی بخوره.
_قربونت برم داداش اصلا حالش خوب نیست
و کنارِ رستورانی نگه داشتند و فرزاد کمک کرد علی را پائین آوردند.
روی تختی جلوی رستوران نشستند و فرزاد برای تهیه چای و صبحانه به داخل رفت.
_علی جان بهتری؟
_بله الان بهترم نمیدونم چرا این قدر سر دردم زیاد شده
_الهی بمیرم
_خدا نکنه
_راستی فرشته تا یادم نرفته قرار بود به من یه قولی بدی
نمیدونم چرا نشد دیشب؟
ولی من میترسم حتی قبل از عمل به بیهوشی برم.
پس به من قول بده این کاری را که ازت میخوام حتما انجام بدی
تا منم خیالم از بابتت راحت بشه. قول؟
_باشه هر چی بگی چشم
_ببین فرشته جان شاید من دیگه برنگردم
ازت خواهش میکنم
بعد از من تنها نمون
_یعنی چی؟!
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490