📜
کِشتیرانی مگس!
یک مگس بر پرِكاهی نشست كه آن پرکاه
بر ادرار خر روان شده بود!
مگس با غرور بر ادرار خر كشتی میراند و میگفت: من به علم دریانوردی و كشتیرانی آگاهم و تفكر بسیاری در این كار كردهام!
این دریا و كشتی را ببینید و نیز مرا ببینید كه چگونه كشتی میرانم.
او در خیال خام و ذهن کوچک خود روی دریا کشتی میراند.
آن ادرار به عنوان دریای بی ساحل و آن كاه به عنوان كشتی بزرگ به نظرش میآمد، بدان جهت که او آگاهی و بینش کمی داشت.
مقصود مولانا در این داستان این است که جهان هر كس به اندازه ذهن و بینش اوست.
در واقع آدمِ مغرور و كجاندیش مانند این مگس است که به اندازه درك ادرار الاغ و برگ كاه، عقل و جهان بینی دارد.
مولانا در این تمثیل کوتاه طنز آمیز و در عین حال گزنده و بی پرده ، احوال سرمستان از باده غرور را نقد می کند.
آنانی که در عین حقارت و کوته فکری، خود را بزرگ و دانا می پندارند.
انسان گاه بر اثر غلبه اوهام و خود بینی، خویشتن را بر موجِ علم و معرفت و اوج قدرت و سلطنت می بیند.
🔻 برگرفته از دفتر اول مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
✨
@avayeqoqnus✨