سیاسی ،اقتصادی،فرهنگی,دفاعی،وبازدارندگی بابکدیگر ،حفظ کلیت وانسجام درونی،وتوسعه وهم افزایی بخش های مختلف نظام ،بادرنظرکرفتن ظرفیت هاوملاحظات برنامه ها،سیاست وتصمیمات از زوایای مختلف می باشد که به صورت زنجیره‌ای وسیستمی عمل می شود. «تفاوت حکمرانی غربی با حکمرانی اسلامی»:حکمرانی غربی مبتنی بر ماده است،وفقط همین دنیایی را مد نظر دارد یعنی حکمرانی خوب که در بعضی مسائل اشتراکاتی دارد.که در لفظ است اما در معنا تفاوت دارند،اما حکمرآنی اسلامی مبتنی بر خلیفه الله ومدینه فاضله است که اولا حکمرانی مطلق خداوند است،قانون قرآن و عترت است و علاوه بر دنیا،آخرت گرا است. «ضرورت و اهمیت حکمرانی اسلامی»: درنظم سیاسی ملت_دولت،این دولت است که ظرف تحقق اراده ملت محسوب می شود هر ملت ارزش‌ها و آرمان‌هایی دارد که مسیر تحقق آن درپیکره قانون پیش بینی واجرای قانون نیازمند وجودقدرت وتوانایی اعمال قدرت است وقدرت باید به نفع مردم وبه نفع ارزش‌ها توسط قانون رام شود.ظرف قدرت درهرکشوری بالمعنی الاعم است که بر اساس اصل تفکیک قوا که یک اصل عقلانی است شامل سه قوه مجریه،مقننه وقضائیه می شود.هرحکومتی برای نحوه اعمال قدرت به منظور تحقق سیستماتیک قانون باید ایده روشن وبر اساس این ایده:قاعده،سیاست،راهبرد ،روش وابزارنهادوسیستم داشته باشد که مجموعه اینها «زنجیره حکمرانی»است.حکمرانی اسلامی در ایران در زنجیره حکمرانی در بسیاری موارد قوی،وبعضی موارد متوسط ودربعضی موارد ضعیف بوده البته در اجرای عدالت ضعیف بوده است.«مافاقد ایده روشن برای پیاده‌سازی عدالت هستیم».تاسیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در آمریکا در قبل از انقلاب خطی را ترسیم کردندکه پس از ۴۵سال از انقلاب هنوز در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در بدنه دستگاههای مختلف مانع حرکت انقلاب هستند،درمساله فروش نفت،خام فروشی توزیع عادلانه ثروت،توجه به نظام تعلیم و تربیت،تامین منابع انسانی وتربیت آنان وانتخاب مدیران کار آمد با شاخص ها وسنجه های لازم،دخالت جریانهای گرایش سیاسی وحزبی بدون درنظر گرفتن صلاحیت های حرفه ای وفضیلت های اخلاقی واخلاق حرفه‌ای از جمله موانع پیشرفت وحرکت انقلاب هستند، البته در دوره دولت نهم و دهم ودولت سیزدهم اقداماتی صورت گرفته که متأسفانه بین دولت‌ها انسجام پایدار روشنی وجود نداشته که این اختلافات سلیقه ای موجب عدم استفاده کامل از ظرفیت های مادی ،معنوی وسرمایه های اجتماعی کشور ما شده است.مفهوم چند وجهی،پیچیده،ونسبی حکمرانی موجب شده که نمی توان یک تعریف جامع و قطعی ارائه نمود.اما دریک تعریف ساده و اولیه:«به اعمال حساب شده قدرت وهم افزایی بازیگران مختلف بامحوریت حکومت برای پیاده‌سازی قانون ازطریق شکل گیری زنجیره‌ای از سیاستها،راهبردها،قواعد،فرایندها،روش ها،ابزارها،نهادها،سیستم هاوبرنامه های حکمرانی گفته می شود».که مولفه‌های حکمرانی اسلامی در ۸عنصرمطرح می شود:۱_عنصر قدرت به عنوان یک مزیت اجتماعی برای محقق ساختن اراده هاوبرطرف کردن موانع برپایه اخلاق درجهت منافع عمومی. ۲_هم افزایی بازیگران گوناگون (بالمعنی الاعم)مشارکت مردم وتشکل های مردمی.۳_قانون وپیاده سازی درست قانون. ۴_فرآیند بودن حکمرانی که باید در همه مسائل سیاسی و اجتماعی جاری شود.۵_عنصر شناخت در واقع همان معرفت شناختی فلسفه حکمرانی اسلامی است. ۶_عنصر تصمیم ومولفه های مربوط به آن. ۷_عنصر زنجیره ای بودن اجزاء حکمرانی.(اندام وار ومنسجم)باشد.۸_عنصر عمل است وقدرت در فرصت عمل، منتج به نتیجه می شود.حکمرانی اسلامی از نظر مبانی وحتی شاکله با سایر حکمرانی ها متفاوت است هرچند اشتراکاتی هم دارد.هرحکمرانی مبنای تئوریک دارد که در قرن نوزدهم پراگماتیسم صرفا سودمندی عملی را مطرح کرد که در رویکردهای پست مدرنیسم پررنگتر شده است.حکمرانی اسلامی به معنای جریان یافتن نهاد قدرت و سیاست در سایر نهاد های اجتماعی یعنی نهاد دولت در نهادهای اقتصادی،خانواده،علمی،آموزشی وسلامت که نهاد دولت باید در همه این نهادها جریان پیدا کند.که مفهوم عملیاتی حکمرانی به مثابه کنش وحکمرانی به مثابه دانش است که کنشگران به سه قسمت فرد جمع ودولت ودانش همان بایدها و نبایدها هست که مسئله عمل کردن است. وآخر دعوانا آن الحمدلله رب العالمین نویسنده:محمد بنائیان سفید دانش آموخته دکترای تخصصی برنامه‌ریزی درسی ومسئول کار گروه تخصصی سبک زندگی در حکمرانی اسلامی سازمان بسیج اساتید کشور.