📚
#برشی_از_کتاب
شراب اروپا به اندلس سرازیر میشد تا جوانان مسلمان را فاسد کند. یکی از کشیشان مسیحی این را کافی ندانست، همهٔ انگور کلیه تاکستانهای کوردوبا را پیش خرید کرد، شراب انداخت و سوگند خورد که آن شراب را جز به دانشآموزان و دانشجویان مسلمان نفروشد، به ویژه نوجوانان و جوانانی که در مدارس کشیشان درس میخواندند! جوانان مسلمان نیز با تعلیمات جدیدی که یافته بودند از این هدیه بسی شادمان و خشنود شدند.
در نتیجه:
۱. میخوارگی که تا آن زمان در نزد مسلمانان عملی حرام، شرمآور و ننگین بود (و اگر برخی بادهگساری میکردند تنها در مجالس محرمانه و میهمانیهای خصوصی بود) از این پس کاری عادی و معمولی و رایج گردید! به ویژه اینکه جوانان مسلمان تحصیلکرده در مدارس مسیحیان اروپایی در نوشیدن شراب پیشگام بودند و به همین خاطر بادهنوشی یکی از ویژگیهای دانشآموختگان و روشنفکران و نوگرایان به شمار میآمد. بنابراین هر که از این کار سرباز میزد او را کهنه پرست مذهبی خشک و متعصب میدانستند.
۲. مسلمانان با نوشیدن شراب لباس وقار و متانت و حیا را از خویش دور کردند و بد مستی و خمار آلودگی به ویژگیهای اخلاقی و رفتاری آنها افزوده گشت.
۳. جوانان میخواره و بادهگسار، اخلاق و روحیات پدران خود را بیارزش و حقیر شمردند، و نیاکان و پدران خویش را نادان و عقبمانده خواندند.
۴. مردم لباسهای پشمین و مویین را که پوشش مجاهدان اسلام و لباس صبر و تحمل و سعی و کوشش بود، از تن به در آوردند، و لباس حریر و دیبا یعنی جامهٔ تنپروری در بر کردند.
🔶خواندن کتاب غروب آفتاب در اندلس را به علاقه مندان به تاریخ اسلام به ویژه تاریخ قلمرلو غربی سرزمینهای اسلامی پیشنهاد میکنیم
@ayeha313