💢شبهات محرم آیا پس از شهادت امام حسین(ع)؛ سپاه دشمن مقنعه‌های زنان را کشیده و سر آنها را گذاشتند؟ آیا این با غیرت خداوند و با شأن اهل بیت سازگار است؟ 👇👇 بر پایه منابع روایی و مقاتل معتبر و قابل استناد؛ پس از شهادت امام حسین(ع)، سپاه عمر بن سعد به خیمه‌های اهل بیت‏ آن حضرت حمله کردند و به غارت اموال خیمه‌ها و زیور آلات زنان پرداختند. و لباس رویین زنان را کشیدند. در متن عربی بیشتر این روایات، عباراتی مانند «جاذَبُوا النِّساءَ مَلاحِفَهُنَّ عَن ظُهورِهِنَّ»، «یَنزِعونَ المَلاحِفَ عَن ظُهورِنا»، «یَنتَزِعونَ مِلحَفَةَ المَرأَةِ عَن ظَهرِها» و «تُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها» آمده است و اینها – با توجه به معنای ملحفه - به معنای برهنه شدن و نمایان شدن موها و بدن زنان نیست، بلکه چون زنان آن موقع علاوه بر رواندازهایی شبیه چادر؛ لباس زیرین دیگری نیز داشتند که موی سر و بدن را می‌پوشاند، و سپاه دشمن تنها لباس رویین آنها را به غارت بردند. و این به معنای بی‌حجابی و بدون پوشش نیست. بر فرض پذیرش آنچه در پرسش آمده؛ باز هم این موضوع با شأن اهل بیت و غیرت خداوند منافاتی ندارد؛ زیرا بی‌حجابی زمانی مذموم است که از روی باشد، نه اجبار. اینک برای نمونه؛ متن‌هایی را که درباره کردن خیمه‌ها و غارت اموال زنان در روز عاشورا نقل شده، می‌آوریم: 1. تاریخ طبری و کامل ابن اثیر: مردم به سوى سُرخاب و لباس‌هاى گرانبها و شتران رفتند و آنها را تاراج کردند. مردم به سوى حسین(ع) و اثاث و وسایل کاروان، هجوم آوردند و حتّى براى گرفتن لباس روى زنان نیز، با آنها درگیر می‌شدند و چون چیره می‌شدند، آن‌را می‌بردند. 2. أنساب الاشراف: مردم به سوى سُرخاب و جامه‌هاى گرانبها و شتران رفتند و آنها را به تاراج بردند. رُحَیل بن زُهَیر جُعفى، جریر بن مسعود حضرمى و اُسَید بن مالک حَضرَمى، بیشترِ این جامه‌ها را بردند و ابو الجَنوب جُعفى، شترى را برد که با آن، آب می‌کشید و نامش را حسین نهاده بود! ... مردم، چادرهاى زنان را از روى آنان می‌کشیدند که عمر بن سعد، آنان را از این کار، منع کرد و آنان دست برداشتند. 3. البدایة و النهایة ـ به نقل از حُمَید بن مسلم ـ : مردم، همه اموال نقد و غیر نقد حسین(ع) را میان خود، تقسیم کردند، حتّى آنچه را در خیمه بود و لباس‌هاى تمیز [یا رویینِ] زنان را. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏5، ص 453،  بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ‏3، ص 204،  ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏8، ص 188، @ayeha313