از گناه تا توبه🇵🇸
#خواستگاری_مدیر_کانال ازگناه تاتوبه4⃣1⃣ مادر دختره علاوه بر اینکه منو دوستم داشت بهم اعتمادم داشت و
ازگناه تاتوبه5⃣1⃣ میدونین یکی از مشکلات چی بود ؟ یکی از مشکلاتی که از اول برام ساخته شد این بود ک مثلا مادرش از طرف دختره یا خود دختره نگفتن آقا من کلا با شما نمیخوام ازدواج کنم❌ مثلا دفعه اول مادرش گفته بود البته طوری که من از مامانم شنیدم که دختره گفته اینا واسه حجاب سخت میگیرن لذا باهم نمی سازیم 😒 خب منم به مامانم گفتم یک مدت میذاریم بگذره تا هم با عقاید ما آشناتر بشه هم بفهمه ک آدمای سختگیری نیستیم اگ از روز اول می گفت من کلا نمیخوام ازدواج کنم یا کلا نمیخوام با شما ازدواج کنم خیلی راحت تر بودم تا اینکه هعی بیاد بهونه درست کنه واسه نه گفتن و منم به خیال اینکه شاید وقتی فهمید ما برعکس خانواده شادی هستیم در کنار مذهبی بودن جذب بشه😊 خب اینطوری واقعا انسان سردرگم میشه از طرفی بیا تلاش کن ک خودتو بهش ثابت کنی ک سخت گیر نیستی از طرفی روز وشب دعا کن که خدایا کمک کن درست بشه از اون طرف بعد یک مدت یکی پیدا شه ک فحش و تهمت تقدیمت کنه😏 از جهتی هم شوق داری ک مثلا تا یک ماه دیگه راضی میشه بعد یک ماه ک جواب میگیری نه من جوابم منفیه😒 باز بهونه بعدی این بود اینا موسیقی گوش نمیدن ولی من گوش میدم باز دنبال این باش ک خودت رو ثابت کنی ک هرچند اهل موسیقی های حرام نیستم اما سعی میکنم مراسم عروسیم شاد باشه مثل اجرای برنامه های طنز یا کارای دیگه ک هم حلال باشه و گناه نباشه هم بهترین مجلس باشه ✅ باورکنین واسه مراسم خواهرم سعی کردیم یک دونه موسیقی هم بلند نشه ولی مجلس شادی داشتیم طوریکه بعضی از کسانیکه توی مجالس رقص و موسیقی شرکت کرده بودن گفته بودن تا حالا همچی مجلس شادی شرکت نکرده بودیم😁 بله آقا کار به خط آخر نرسیده ک حتما بخوای با کار حرام مردم رو شاد کنی😊 خلاصه مدت ها می گذشت و من و داداشش و پسر داییش می رفتیم گاهی تفریح و گردش و استخر و حرم و هیئت ک ببینه مهدی باقریان اگر حرم و هیئت میره در کنارش استخر و تفریحات دیگم میره 🌸🍃 خب گاهی ازم خوشش میومد ولی انگار این دلش یک جایی بند بود حالا یا به اجبار یا بخاطر علاقه و وابستگی دقیق نمیدونم که باعث میشد راضی نشه به من در حالیکه قشنگ ثابت کرد ک عقلم میگه بهتر از شمارو پیدا نمیکنم ولی قضیه پشت پرده چی بود؟!!! که آخرای داستان شاید بشه به جوابش رسید😊 توی اون مدت خیلی به داداشش رسیدم واسه تولدش رفتم کادویی خریدم ک علاقه داشت و چیزای دیگه اما بعد چند روز که با دختره بحثم شده بود دادششم باز شروع کرد به بد تا کردن که بیاین کادوتونو ببرین خلاصه خیلی سختی کشیدم یک چیزی شما میخونین ولی اون روزا من بودم و خدای خودم و شاید گاهی اونم کم با بعضی دوستام صحبت میکردم صحبتم میکردم طرف مقابل ک درکم نمیکرد فوقش یکم افسوس میخورد ولی بازم من بودم و خدا البته دوستانی که نمیشناختنش که غیبت نشه وقتی ک شروع کردم ب پیگیری و دنبال کردن اون پسره از خدا خواستم کمکم کنه چون قضیه حساس بود باید طوری میرفتی جلو ک ازت سوتی گرفته نشه و از طرفی باید برنده این بازی میشدی 💪 منم سعی می کردم بجای اینکه از کوره در برم و بهش فحش بدم هعی صبر کنم ادب رو رعایت کنم و همین صبر خیلی کمکم کرد ک باعث شد حتی یک سوتی نگیره ازم یعنی اگه دختره یا پسره توی این 5یا6ماه یک سوتی ازم میگرفتن دیگه هیچی با اون مخالفتی ک باهام داشتن خدا میدونست آبروم کجا بود الآن😁 ولی واسه خدا رفتم جلو هرچند جاهایی اشتباه کردم و قبول دارم ولی باید برنده این بازی میشدم ک شدم ✌️ ☑️ eitaa.com/azgonahtatobehsapp.ir/azgonahtatobeh