#خواستگاری_مدیر_کانال ازگناه تاتوبه7⃣1⃣
💢اون شب من و دوستم رفته بودیم مسجد واسه نماز مغرب و عشاء
من زودتر از دوستم برگشتم
گفتم بلکه خانم دوستم بتونه روش کار کنه و کاری بشه با روحیه رفتم داخل خونه
و دختره و مادرش داخل خونه بودن
تا اینکه بعد دقایقی دوستمم رسید و نشستیم
💠بعدش قرار شد من و دختره بریم و باهم صحبتامونو بکنیم
موقع شروع صحبت کردنمون شد ک دوستم اومد با یک احترام خاصی دوتا لیوان آب هویج ک خانمش درست کرده بود رو برامون آورد
🍃🌸
به دختره تعارف کردم بازم نخورد
دیگه اینجا نمیدونم چرا نخورد اگرم برفرض روزه بوده اذان گفته بودن😒
خلاصه من لیوان آب هویجمو خوردم و کمی صحبت کردیم
و دختره میخواست فقط یک حرفی بزنه من ازش کنده شم😏
انگار تک دخترعالم هستی بود☹️
گفت من الآن چن وقته نماز نمیخونم
اصلا از خدا خوشم نمیاد
البته اون چن وقت نماز نخوندش خب دیگه خانما میدونن جریانی داره😊
ولی اومده بود گنده کرده بود ک بگه من نماز نمیخونم
البته من اینطور برداشت کردم شایدم واقعا نماز نمیخونده چن روزی
منم گفتم از همچین خدایی آدم باید خوشش نیاد؟
این جمله👇رو که گفتم صورتش یک جوری شد
گفتم:اینقدر توی خلوتامون گناه کردیم یکبار آبرومونو نبرد
از همچین خدایی نباید خوشمون بیاد؟
خلاصه حدود شاید یک ربع صحبت کردیم
اما اول و آخر کلام جوابش نه بود😬
رفتیم سمت خانواده ها و قرار شد بریم
موقع رفتن داداشش ک کلاس چهارم بود
به مادرش تماس گرفت و گفت کجایین
مامانش یک چیزی گفت ک جواب دروغی بود یهو گفتم بیا چقدر راحت دروغ میگن
اینم از دخترش که اینقدر این مدت ب من دروغ گفت
مادر به همین راحتی دروغ بگه از بچه چه انتظاری میره؟!🙁
💠وقتی داشتم با ماشین می رسوندمشون خونه احساس کردم دختره از صندلی عقب داره به آینه جلو به صورت من نگاه میکنه
منم صحنه رو احساسی کردم و کمی اشک کنار چشمم جمع شد😌
رسوندمشون به خونشوت و حرکت کردم و رفتم خونمون فکر میکنم ساعتای 8ونیم یا 9بود
بعد دقایقی دیدم دختره پیام داده
دقیق متنش یادم نیست ولی فکر میکنم با این مضمون بود ک من دلم نمیاد دل کسی ازم شکسته بشه و الآنم سرم درد میکنه منو ببخشین
و خلاصه عذرخواهی کرد
اون شب گذشت و از هر راهی میزدم بلکه بشه بهم برسیم
دوستم بهم گفت
مهدی خانمم میگه این خیلی به تو نمیاد
ولی اگرم کاری ازم برمیاد واست انجام میدم
😊
دوستم واقعا پسر خوب و باحالی بود
هم طلبه بود هم دانشجو
ولی دیگه از دانشگامون رفته بود
و توی جایی استخدام شد که در مورد ادیان ومذاهب تحقیق میکرد
🌹🌸
فکر میکنم بعد از این جریانا بود که قضیه شکایت از اون پسره رو آوردم جلو
جریانشو قبلا بهتون گفتم
بابام رفتن جای پسره و گفتن خودت از مهدی عذرخواهی کن وگرنه میخواد از راه قانون ازت شکایت کنه
👌
شبی ک بابام باهام تماس گرفتن و گفتن که چی به پسره گفتن من جای کتابخونه مرکزی آستان قدس امام رضا ع بود
مدتی با بابام صحبت کردم که همون شب پسره بهم پیام داد
که آقا مهدی ازتون عذرمیخوام و ببخشین و قصدم این چیزا نبود
😏
منم سرسنگین گفتم باشما کاری ندارم فقط با قانون کار دارم و ازت شکایت میکنم
اونم عذرخواهی کرد و گفت بازم هر طور خودتون صلاح میدونین
اصلا ادبش منو کشته بود😂😂
نه تا چن وقت پیش ک منو آباد کرده بود
و به اسلام و دین بد و بیراه گفت ن الآن
ای بگردم این خدارو ک وقتی براش صبر کنی
لاتشو اینطور متواضع میکنه در برابر حق
☑️
eitaa.com/azgonahtatobeh
✅
sapp.ir/azgonahtatobeh