بگذار زیره به کرمان ببرم که با نیش عقرب کسی زانوی غم بغل نگیرد بگذار کورسویی در غبار فتنه‌ی شب از روزنه‌ی مهر بدرخشد و معما کلید شود بگذار کلاف کنم در پاگرد انتظار نگاهم را در پرتو ماه رویت ۱۳۰۲/۰۵/۰۶