voice.ogg
2.4M
امشب فراق یار را، با گریه معنا می‌کنم از اشک‌های خویشتن، دامن چو دریا می‌کنم در سینه دارم آتشی از عشق آن لیلای جان مجنون صفت، از جان و دل، او را تمنا می‌کنم دلمرده‌ام، افسرده‌ام، اما رضا(ع) دارم چه غم؟ وقتی که می‌گویم رضا(ع)، کار مسیحا می‌کنم کنج ضریحش می‌شود آرام، قلبم، همچنین آن گنبد و گلدسته‌اش، وقتی تماشا می‌کنم مشکل ندارم چون که او مشکل گشای عالم است در کار اگر افتد گره، با نام او وا می‌کنم وقتی ضمانت می‌کند از آهوی صحرا، چنین من آرزوی بودن آهوی صحرا می‌کنم آتشفشان داغ او جولان دهد در سینه‌ام با یاد او این قلب را هر لحظه احیا می‌کنم در سوگ جانسوز رضا(ع)، باید کنم محشر به پا آری! نثار عشق او، این قلب شیدا می‌کنم ۱۴۰۲/۰۶/۲۴