عاشق نشد، هرآن که به عشقت خطر نکرد همچون صبا به کوی تو هر دم، گذر نکرد گر در مسیر وصل تو صد خوان، نهاده‌اند عاشق، نداشت واهمه؛ از آن حذر نکرد چون غنچه، پیرهن بدرد عاشقت، به تن کو عاشقی که از غم‌تان، خون، جگر نکرد!؟ توفان عشق و وحشت گرداب غم ولی مرغ دلم، به کوی تو، ترک سفر نکرد هر روز، کار دل، شده الغوث و الامان بی‌گریه، در غیاب تو شب را سحر نکرد جای گلایه نیست مرا، یار دلنواز! تقصیر این دل است که آهش، اثر نکرد سر زنده‌ام، به شوق نگاهت، نگار من! دل‌مرده عاشقی است که یارش نظر نکرد ۱۴۰۳/۰۷/۰۳