#ادامه
!
جوان بعد از شنیدن سخنان شاه در یك دنیا حسرت فرو رفت و در جواب شاه سكوت كرده و شاه به تصور این كه حجب و حیاء و زهد و عفت مانع از جواب اوست چیزی نگفت، از جوان عابد خداحافظی كرد و به كاخ خود رفت، ولی تمام شب در این فكر بود كه چگونه زمینهی ازدواج دخترش را با این مرد الهی فراهم كند.
صبح شد، شاه یكی از دانشوران را خواست و داستان عابد را با او در میان گذاشت و گفت به خاطر خدا و برای اینكه از قدم او زندگی من غرق بركت شود نزد او رو و وی را به این ازدواج و وصلت حاضر كن.
عالم آمد و پس از گفتگوی بسیار و اقامه و دلیل و برهان و خواندن آیه و خبر، جوان را راضی به ازدواج كرد.
سپس نزد شاه آمد و رضایت عابد را به سلطان خبر داد، سلطان از این مساله آن چنان خوشحال شد كه در پوست نمیگنجید.
مأموران شاه به مسجد آمدند و با خواهش و تمنا لباس دامادی شاه را به او پوشاندند و او را مانند نگینی در حلقه گرفتند و با كبكبه و دبدبه شاهی به قصر آورند. در آنجا غلامان و كنیزان دست به سینه برای استقبال او صف كشیده بودند و امیران و دبیران و سپاهیان جهت احترام به داماد شاه گوش تا گوش ایستاده بودند.
وقتی قدم به بارگاه شاه گذاشت و چشمش به آن همه جلال و شكوه و عظمت افتاد، غرق در حیرت شد و ناگهان برق اندیشه درون جان تاریكش را روشن كرد، به این مساله توجه نمود، من همان جوان فقیر و آدم بدبختم، من همان خاركن مسكین و دردمندم، من همانم كه مردم عادی حاضر نبودند سلامم را جواب بدهند، من همان گدای دل سوخته ام كه از تهیهی قرص نان جویی و پارچهای كهنه عاجز بودم، من همان پریشان عاجز و بینوای مستمندم!
آری جوان بر اساس آیات الهی به فكر فرو رفت، كه من همان خاركنم كه بر اثر عبادت میان تهی، و طاعت ریایی به این مقام رسیدم، آه بر من، حسرت و اندوه از من، اگر به عبادت حقیقی و طاعت خالص اقدام میكردم چه میشدم؟
در غوغای پر از آرایش ظاهری دربار، چشم دل خاركن باز شد، جمال دوست در آئینهی دلش تجلی كرد. با قدم اراده و عزم استوار، پای از دربار بیرون گذاشت و از كنار آغوش آن پریوش كناره گرفت و به سوی نماز و عبادت واقعی و بندگی حقیقی خدا حركت كرد.
وقتی نماز ریائی و میان تهی و الفاظ بیمعنی این گونه برای حل مشكل مدد كند، نماز واقعی و عبادات خالصانه، و طاعت بیریا چه خواهد كرد؟[1]
سرود شكفتن / لطيف راشدي
__________
[1] . كتاب عرفان اسلامی، جلد 5، به نقل از كتاب طاقدیس مرحوم ملا احمد نراقی.
سرود شكفتن / لطيف راشدي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽