رفاقت با شهدا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر محمدرضا هست🥰✋ *دسترنج نمڪ فروشے...*🌙 *شهید محمدرضا دستواره*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۴ / ۱۳۶۵ محل تولد: تهران محل شهادت: مهران،ایلام *🌹پدر مرحوم شهید← سه فرزندم، سید حسین،سید محمد‌رضا و سید محمد شهید شدند🕊️من بارها از خداوند متعال خواهش کردم که حاصل دسترنج و زحمتکشی من، بی نتیجه نباشد،🌙زیرا که شغلم کارگر نمک فروشی بوده🥀و شهدای من با عرق ریختن و کارگری و دسترنج من پرورش یافته اند و به اینجا رسیده اند🥀و خدا را شکر می‌کنم که سعادت شهادت لقاء اش را به فرزندانم عطا کرد،🌙همسرشهید← محمدرضا وقتی به خانه می‌رسید، گویی جنگ را می‌گذاشت پشت در و می آمد تو.🍃دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من👩‍❤️‍👨 و یک پدر خوب برای مهدی👨‍👦 با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم.💞 اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغون.🥀چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می‌گشت.🥀با این حال سعی می‌کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد.💫 به محض ورود می‌پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی‌خواهید؟⁉️بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می‌پخت.🍛ظرف می‌شست.🍽️حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم،می‌گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمیتوانی چنگ بزنی.🌙 در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می‌برد گردش.🍃محمدرضا قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود🌙که ۱۳ تیرماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۱ بر اثر اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ در کنارش،💥به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید محمدرضا‌ دستواره* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*