میانه نبرد بودیم؛ در حمله بوکمال، از منطقه T2 به T3 رسیدیم، همانجا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت: کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند، نشسته بود نوک خط روی خاکریز، دفتری جلویش باز بود، زینبیون از این طرف بروید، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید، بچهها به صدا درآمدند که انتحاریها امانشان را بریده، از شدت انفجارهایشان گوشهایمان خونریزی کرده، چشمهایمان تیره و تار میبیند.
حاجی یکپارچه غیظ شد، «پورجعفری! برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم» جان بچهها بود و فرماندهشان، نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
🌷 شهید حاجقاسم سلیمانی🌷
📚 کتاب: سلیمانی عزیز
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊