🏴🏴🏴 (ع) آقا مهدی محرم هرسال دم در هیات و در کوچه با چوب پری در دست، مسئولیت هدایت و پارک ماشین های عزاداران را به عهده می گرفت.🙂 کاری که در هوای سرد محرم هر سال واقعا دشوار بود.😖 یادم هست لباس بارانی که به تن داشت کاملا خیس شده بود😧 گفتم مهدی خیس شدی!! سرد است. بیا داخل! می گفت: اشکال نداره باید حواسم به ماشین ها باشد. و داخل نمی آمد.☔️☔️ به عزاداران سخت نمی گرفت. شماره همراه کسانی که ماشینشان جای خوبی پارک نمی شد را می گرفت تا با خیال راحت در مراسم شرکت کنند.😔 مهدی حسرت حضور در مراسم سینه زنی را سال ها در دل داشت😔 به هم هیاتش هم گفته بود. خوش به حالت از طرف من هم سینه بزن😔سال هاست در حسرتش هستم.😭 مراقب بچه ها بود که جلوی ماشین ها نروند.😌 امنیت بیرون مراسم برایش بسیار مهم بود، تا پایان مراسم همان جا می ماند داخل نمی آمد، غالبا مراسم که تمام می شد و همه شام خورده بودند مهدی هنوز بیرون بود.😧 می گفت بگذار عزاداران ماشین هایشان را بردارند دیر نمی شود، کمتر کسی می دانست جوانی که بدون هیچ ادعایی در کوچه و در تاریکی ایستاده مدرک فوق لیسانس دارد!!! چرا که (ع) در دلش حد و مرزی نداشت😍😌 تمام کارهای مهدی مخلصانه بود گاهی در دیگر مراسمات امام حسین (ع) نیز دم در می ایستاد و به عزاداران نایلون برای نگهداری کفش هایشان می داد ..... مهدی جان درمراسم محرم امسال جایت خالیست....😔😭🏴 (ع) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊