سروبستان نبی از دهنت خون میریخت درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین ازسروصورت وزنجیره تنت خون میریخت جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت بخداپای ترک خرده دگر پانشود پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت دم افطار غذایت شده شلاق ولگد دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت @babollharam