ای تیغ نجات بخش حیدر بودی
از تیغ زبان خصم بهتر بودی
ای تیغ، زمان، زمانه نیرنگ است
ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است
یکبار نشد که سیر رویش بینم
بشتاب، دلم برای محسن تنگ است
عمری است که دیده را ترش ساخته ام خود را خجل از برادرش ساخته ام
ای تیغ ندیدی که بریدم آنشب
تابوت به شانه می کشیدم آنشب
از خانه خویش تا کنار قبرش
ای وای که خون تازه دیدم آنشب
هر چند شکافتی سرم را اما
صد مرتبه مهربانتر از میخ در بودی
ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده
تا سینه شراره اش کبابم کرده
ای کاش علاج جگرم می کردی
پیش از تو غمی خانه خرابم کرده
عمری است که هر لحظه عذابم دادند
ای وای که رنج بی حسابم دادند
کشتند کسی را که سلامم می کرد (زهرا رو کشتند... کی ها؟)
آنان که به دشنام جوابم دادند