eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️درد دلهام برای تو حسین بسیار است بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است ▪️خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است ▪️ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است ▪️حسن از کوچه چه دیدست که لکنت دارد که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است ▪️به ابالفضل سپردم که کنارت باشد او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است ▪️بیشتر از همه دلواپس زینب هستم که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است ▪️زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است @babollharam
با آنکه استقامت تو فرق مي کند اين روزها حکايت تو فرق مي کند اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند دستان حيدري تو را صبر بسته است با ديگران اسارت تو فرق مي کند دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت فهميده بود غيرت تو فرق مي کند سیلی به روی ام ابیها تو را شکست آقای من! مصيبت تو فرق مي کند گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي حق داشتي امانت تو فرق مي کند سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند @babollharam
ناله كن اى دل به عزاى على گریه كن اى دیده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خویش گشته سیه‌پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد یاد كند، زمزمه‌‏هاى على تیغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم یتیمان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چكد از فرق هماى على خواهی اگر ملک دو عالم «حسان» از دل و جان باش گداى على @babollharam
برگزیده "مجموعه‌ای از رباعیات علوی" رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست @babollharam .
(شب قدر) شب قـدر است و من قـدری ندارم چـه سـازم؟ تـوشـه‌ی قبــری ندارم شب عفـو است و محتـاج دعــایـم ز عمــق دل ، دعــایی کــن بــرایــم اگـر امشب به محبــوبـت رســیدی خـــدا را در میـــان اشــک ، دیــدی کمی هــم نــزد او یـــادی ز مــا کـن کمی هـم جــای مـا او را صــدا کـن بگـو یارب! فــلانـی روســیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است بگـو یارب! تـویی دریــای جـوشان درین شـب رحمتت بر وی بنـوشان بـه حـق (سـاقی) کــوثــر خــدایــا بـه حـق پهلـــوی مجـــروح زهـــرا قلــم زن بـر معـــاصی مـن امشـب مبــادا در "جـــزا" بــاشــم معــذّب @babollharam
وقتی از تیغ غمت حکم مماتم دادند شهد شیرین تو را با صلواتم دادند با اذان لب تو اذن صلاتم دادند "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند" در شب قدر قرین برکاتم کردند فکری از راه وفا بهر نجاتم کردند ساکن بارگه صبر و ثباتم کردند "بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلّی صفاتم دادند" آمد از جانب گل جلوه تابنده شبی سحر از چهره او ساخته زیبنده شبی بود بر عاشق دلباخته بالنده شبی "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند" می برد نام تو از دیده و دل گرد ملال چکد از لعل لبت در همه جا آب زلال پرده از چهره بینداز که شد وقت وصال "بعد ازین روی من و آینه وصف جمال که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند" ای که دادی به جگر سوخته منزل چه عجب برده ای جان مرا جانب ساحل چه عجب شده ای راهبر گم شده محمل چه عجب "من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند" کرم و لطف تو ای دوست مرا خجلت داد عشق تو آمد و بر عاشق تو عزت داد جلوه ات باز مرا جرأت این صحبت داد "هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند" شبنم از دیده ی تو در چمنم می ریزد شمعم و شعله ز افروختنم می ریزد عطر از مهر تو بر جان و تنم می ریزد "این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبری ست کزان شاخ نباتم دادند" ای حرمخانه وصلت همه جا رشک جنان آمدم جانب درگاه تو جاروب کشان تا کنم بنده گی کوی تو را از دل و جان "کیمیایی ست عجب بنده گی پیر مغان خاک او گشتم و چندین درجاتم دادند" ماه و خورشید در آیینه او پنهان بود هر سخن با نفسش آیه ای از قرآن بود آنچه «یاسر» ز طلوع رخ او بر جان بود "همت «حافظ» و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایّام نجاتم دادند" @babollharam .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4170472525.mp3
333.5K
بند اول عبد خطاکاره توام رب خطاپوش تویی اونکه به روی بنده ها وا کرده آغوش تویی ای مهربونه من خدا دارم به تو امیده عفو من بر خودم کردم جفا دارم به تو امیده عفو الهی العفو... بند دوم منکه ندارم توشه ای غیر از گناه و معصیت از تو خدای مهربون دارم امیده مغفرت با چشم گریون اومدم دارم به تو امیده عفو زار و پریشون اومدم دارم به تو امیده عفو الهی العفو... بندسوم توو خلوتم همونیکه کردم فراموش،تویی اونیکه روی عیب من میذاره سرپوش تویی از کرده ی خود نادمم دارم به تو امیده عفو من بر حسینت خادمم دارم به تو امیده عفو الهی العفو... @babollharam
1_4199633269.mp3
1.21M
مسجد شده گلگون خدایا خدایا محراب شده پر خون خدایا خدایا دیگه داره میره حضرت حیدر با فرق خونینش پیش پیغمیر غریب آقا مظهر عدل خدا علی یا علی کشته ظلم و جفا علی یا علی غرق غم و حزنه سراپای کوفه چشم انتظار موندن یتیمای کوفه یتیما چشماشون غرق بارونه می دونن آقا زنده نمی مونه نمی مونه کوفه شد کرب و بلا علی یا علی کشته شد شیر خدا علی یا علی آقا توی بستر با فرق شکسته دستمال زردش رو به پیشونی بسته دیگه داره میره حیدر از دنیا به استقبال اومد حضرت زهرا غریب آقا ناله ها داره علی برا فاطمه بعد سی سال هنوزم دلش پر غمه @babollharam
. ای به سویت دل هجران زده ی ما نگران کوی وصل تو بود مقصد خونین جگران در شب قدر، شب راز و نیاز ملکوت ناله دارند به درگاه خدا منتظران این همه سوخته دل در سفر کوی تواند شوق دیدار تو دارند همه همسفران جاده در جاده نشستیم که هنگام عبور بنشیند ز تو گردی به رخ رهگذران بگذارید رقیبان همگی طعنه زنند حال ما را که ندانند، ز ما بی خبران باکی از دیده ی غفلت زده ی دشمن نیست چون به جایی نرسد دیده ی کوته نظران با تو ما همسفر کوفه ی دردیم همه تا بسوزیم به حال همه خونین جگران شد دوتا فرق علی در دل محراب دعا می رود ناله ی هستی ز کران تا به کران می کشد آه ز اندوه پدر دختر او آه او شعله زند، شعله به جان دگران یک طرف ناله زنان در غم او دخترهاش یک طرف اشک فشانند ز ماتم پسران «یاسر» از چشم مخواه این که نجوشد اشکش می شود داغ در اندوه علی پرده دران @babollharam
439.6K
▪️نوحه شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام آسمان غرق عزا شد، واویلا خون دلِ اهل ولا شد، واویلا حضرت حیدر فدا شد، واویلا واویلا، شد کُشته مولای جهان واویلا، خون از سرش گشته روان واویلا، دیگر ندارد او توان فرقش شکسته در خون نشسته از این زمونه گردیده خسته مظلوم حیدر... خسته و پژمرده مولا، واویلا با سرِ بِشْکسته حالا، واویلا می رَوَد رو سوی زهرا، واویلا واویلا، سی ساله که بی فاطمه س واویلا، از داغِ او در زمزمه س واویلا، درد و غمَش بی خاتمه س رنگش پریده قدش خمیده با یادِ داغ یاسِ شهیده مظلوم حیدر با حسن گوید وَصایا، واویلا قاتلم را کن مدارا، واویلا زینبم را دِه تسلا، واویلا واویلا، درسینه دارد سوز و آه واویلا، یادِ شهیدِ قتلگاه واویلا، وای از حسینِ بی سپاه وای از حسین و.. از کربلایَش گِریَد به یادِ رأسِ جدايَش مظلوم حسین جان... ✍مجتبی دسترنج ملتمس
1_4195296903.mp3
29.89M
ای تیغ نجات بخش حیدر بودی از تیغ زبان خصم بهتر بودی ای تیغ، زمان، زمانه نیرنگ است ای تیغ بیا که دیده ام خونرنگ است یکبار نشد که سیر رویش بینم بشتاب، دلم برای محسن تنگ است عمری است که دیده را ترش ساخته ام خود را خجل از برادرش ساخته ام ای تیغ ندیدی که بریدم آنشب تابوت به شانه می کشیدم آنشب از خانه خویش تا کنار قبرش ای وای که خون تازه دیدم آنشب هر چند شکافتی سرم را اما صد مرتبه مهربانتر از میخ در بودی ای تیغ اگر چه زهر آبم کرده تا سینه شراره اش کبابم کرده ای کاش علاج جگرم می کردی پیش از تو غمی خانه خرابم کرده عمری است که هر لحظه عذابم دادند ای وای که رنج بی حسابم دادند کشتند کسی را که سلامم می کرد (زهرا رو کشتند... کی ها؟) آنان که به دشنام جوابم دادند
رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست @babollharam
هزاران سال حتی بعد هم او را نمی‌فهمیم به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمی‌فهمیم به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیه‌ی اسمش از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمی‌فهمیم زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی چرا این‌قدر این سرّ است مستورا؟ نمی‌فهمیم درون خانه بود و عرش اعلا را رصد می‌کرد نگاه نافذش تا آن فراسو را نمی‌فهمیم کسی که از نمازش نور می‌تابید بر عالم زدند آتش چرا کاشانه‌ی او را؟ نمی‌فهمیم چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمی‌فهمیم هنوز آن خانه دارد در میان شعله می‌سوزد گناه ماست ای مردم اگر بو را نمی‌فهمیم اگر تنها برای زخم‌هایش روضه می‌گیریم دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمی‌فهمیم اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما به قدر کافی از اسرار عاشورا نمی‌فهمیم دلیل خلقت دنیاست زهرا، خوانده‌ایم این را و‌لی تا روز محشر قدر بانو را نمی‌فهمیم @babollharam
چه گناهانی در شب قدر بخشیده نمی شود ؟ در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: وقتی شب قدر فرا می‌رسد خداوند جبرئیل و بسیاری از ملائکه را روی زمین می‌فرستد، جبرئیل ملائکه را احضار می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که به زمین بروید و هرکس دعایی می‌کند به دعای آن‌ها آمین بگویید. وقتی سحر شب قدر فرا می‌رسد ملائکه به دستور جبرئیل باز می‌گردند، ملائکه به جبرئیل می‌گویند که امشبی که ما پایین آمدیم و برای دعا کنندگان طلب استغفار کردیم، نتیجه چه شد؟. جبرئیل می‌فرماید که نیاز‌های آن‌ها بر آورده شده و خداوند همه آن‌ها را می‌آمرزد به غیر از افرادی که سه گناه خاص را انجام داده اند. جبرئیل می‌فرماید هرکس سه گناه 🔺عاق والدین 🔺قطع رحم 🔺قهر کردن را انجام دهد حتی اگر شب زنده داری کند و قرآن به سر بگیرد گناهانش بخشیده نمی‌شود. 📚 بحار الانوار، ج ۹۳ ص ۳۳۷ @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسجد كوفه ببین عزم سفر كرد على با دلى خون ز تو هم قطع نظر كرد على مسجد كوفه مگر مسجدالاقصایى تو كه ز محراب تو تا عرش سفر كرد على رفت آن شب كه به مهمانى امّ كلثوم دخترش را ز غمى سخت خبر كرد على خبر از كشتن خود داد به تكبیر و فسوس هر زمان جانب افلاك نظر كرد على كس چو او روزه یك ساعته هرگز نگرفت چون كه افطار به هنگام سفر كرد على گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر پیش شمشیر ستم فرق سپر كرد على ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او آنچه اندوخته از خون جگر كرد على گرچه در هر نفسى بود على را معراج غوطه در خون زد و معراج دگر كرد علی رضا _موید @babollharam
فتاده ام به گوشه ای از رهگذارتان اوجم دهید تا که شوم خاکسارتان اصل و اصالت من از اول اصیل بود اصلا خدا سرشته مرا از غبارتان هرچند دورم از تو ....عجیب است چون دلم حس میکند نشسته کناری کنارتان چیزی برای عرضه ندارم به ساحتت آقا دل شکسته می آید به کارتان؟ خرما فروش کوچه و بازار می شوم شاید به جرم عشق شوم سر به دارتان ای ناشناس نیمه شب کوچه های شهر یک تکه نان به ما بده از کوله بارتان میلش دگر به هیچ بهشتی نمی کشد هرکش نشسته کنج بهشت مزارتان شرمنده ایم بی خبریم ای بزرگوار از آخرین امانت تان ؛ یادگارتان عرب_ خالقی @babollharam
حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از مسجد مدینه که خیری ندیده ای یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت دل شوره ام شبیه هراس مدینه است رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟ خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی گیسوی خویش پهن کنم در برابرت چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت خون از بدن کنار زدن عادت من است آن روز خون سینه و حالا سحر سرت @babollharam
1_4203153723.m4a
2.86M
نوحه‌یِ زمینه شهادت حضرت علی علیه السلام سبک تویِ این دلِ صحرا..... شورِ سینه‌زنها  علی ولی‌ُّاللّه ذکرِ عرشِ اعلی علی ولی‌ُّاللّه عین‌ُالیقین یاحیدر  حِصْنِ حَصین مولاعلی حبل‌ُالمتین یاحیدر امیرالمؤمنین مولا علی نوحه‌یِ اهل خاک و اهالیِ افلاک  یاعلی روحی فِداک به جرمِ عدالت خورده سرِ مولا چاک یاعلی روحی فِداک اَشهدُ انَّ علی ولی‌ُّاللّه یا ابالحسن امامِ ثاراللّه/۴/ داره غریبونه شبونه رو شونه چون فاطمیه میره  تابوت از این خونه سینه می‌زنه برادرم حسینت پریشون شده با رفتنِ تو مضطرم دلِ زینبت خون شده سلام ما رو به مادرم زهرا برسون بگو شده زینب دلخون قرار ما با مادرم و بابا جون کنارِ پیکرِ گلگون تنها به جرمِ ولایِ حیدر وای دست و پا می‌زنه غریبِ مادر وای اَشهدُ انَّ علی ولی‌ُّاللّه یا ابالحسن امامِ ثاراللّه/۴/ @babollharam
1_4193361867.mp3
1.11M
. نور بیاره به قبر /پدر مادرا که عشقِ تو رو توی دل ما گذاشتن چه تقدیری بهتر از این/توی همون عالم زر اسم ما رو گدا گذاشتن معلومه که دست رد نمی زنی به سینم حالا که گرفتار یل ام بنینم میگن که بهشت درست شبیه کربلاته من بهشتو بین روضه های تو می بینم ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان وقتی راهی ندارم/میام سرم رو میذارم رو ضریح شش گوشه ت آقا وقتی گره هست توو کارم/سلام میدم سمت یارم حرم توئه عرش اعلی از من اگه باشه روز و شب از تو میخونم خوشبختی یعنی اسم توئه ورد زبونم هر جوری میشه منو نگه دار توی روضت حیفه زیر دِینِ کسی غیر از تو بمونم ای تیکه گاه عالم/نده به هیچکس حوالم با تو سرم بالاس همیشه عشق تو برام مِلاکه/خوش به حال اون گدا که حسین همه ی زندگیشه می میرم اگه بگی دل ازگدات بریدی هر جا که زمین خوردم به داد من رسیدی آقا نکنه زیادی باشم توی روضت اقا نکنه بگی گدایی مو ندیدی ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خارج از درک عُقول‌اند خدا با حیدر می‌رسد تا به خدا، هر که رسد تا حیدر ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود بهترین آینه‌ی عالی اعلیٰ، حیدر انبیا را به خداوند رسانده‌ست علی ذکر توحیدی موسی و مسیحا، حیدر مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن...، عشق‌ست ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر خانه‌ی اهل تشیُّع، نجف اشرف اوست کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر عبد خاطی به کجا جز در مولا برود آخرین ملجأ درماندگی ما...، حیدر هر زمان در زده‌ام، در به رویم باز شده بخدا رد ننموده‌ست گدا را حیدر ** زیر قرآنِ علی رنگ خدا می‌گیریم سایبانِ سرِ ما در شب احیا، حیدر بَه..، چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم برگه‌ی بندگی‌ام را کُند امضا حیدر بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی... این قسم رمز نجات است...، به مولاحیدر تا خداوند گناهان تو را پاک کند صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر @babollharam
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد نشسته دخترِ تو دادِ بیداد چه سازم با دلِ خود وای ای وای چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد یتیمی گفت  مادر مرکبم کو فقیری گفت که شمعِ شبم کو دوچشمانت چرا تار است امشب مرا کشتی نگو که  زینبم کو طبیب آمد سرش را هِی تکان داد مرا دستِ بلایی بی امان داد طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟ زمین خورد و کفنها را نشان داد زمانِ سوختن‌ها مانده باقی غمِ عریان بدنها مانده باقی به من حق میدهی حالا بسوزم دوتا از این کفنها مانده باقی نگاهم را به این رفتن بدوزم لباسِ مجلسِ شیون بدوزم خیالم نیست راحت با حسینم نشستم چند پیراهن بدوزم مرا با دردهای کوفه مگذار که با نامردهای کوفه مگذار مرا حتی تو با شاگردهایم و با ولگردهای کوفه مگذار @babollharam
باز امشب منادی کوفه از امامی غریب می خواند گوشه خانه دختری تنها دارد اَمن یجیب می خواند مثل اینکه دوباره مثل قدیم چشم اَز خون دل تری دارد این پرستار نازنین گویا باز بیمار بستری دارد چادر پُر غبار مادر را سرسجاده برسرش کرده بین سر درد امشب بابا یاد سر درد مادرش کرده آه در آه چشمه در چشمه متعجب زبان گرفته!پدر خار درچشم اُستخوان به گلو! درگلوم اُستخوان گرفته پدر آه بابا به چهره ات اصلاً زخم ودرد و وَرم نمی آید چه کنم من شکاف زخم سرت هرچه کردم به هم نمی آید باز سر درد داری وحالا علت درد پیکرم شده ای ماه «اَبرو شکسته» باباجان چه قَدَر شکل مادرم شده ای سرخ شد باز اَز سر این زخم جامه تازه تنت بابا مو به مو هم به مادرم رفته نحوه راه رفتنت بابا پاشو اَز جا کرامت کوفه آنکه خرما به دوش می بردی زوددر شهر کوفه می پیچد که شما بازهم زمین خوردی دیشب اَز داغ تا سحر بابا خواب دیدم وَگریه ها کردم اَز همان بُغچه ای که مادر داد کَفنی باز دست وپا کردم کودکانی که نانشان دادی روزگاری بزرگ می گردند می نویسند نامه اَمّا بعد بی وفا مثل گرگ می گردند یا زمین دار گشته و آن روز همه افراد خیزران کارند یاکه اهنگری شده ان جا تیرهای سه شعبه می ارند وای اَز مردمان بی احساس دردهای بدون اندازه وای اَز آن سوارکارانُ نعل اسبی که می شود تازه وای اَز دست های نامَحرم آتش ودود وچادر ودامان وای اَز کوچه یهودی ها سنگ باران قاری قرآن @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صلوات نامه
اگر می‌ترسی به امیرالمؤمنین بسپار...! 🎙خاطره ی نوه آیت الله مصباح یزدی(قدس سره): 🔸️تقریباً چهل‌وپنج دقیقه‌ای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاج‌آقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاج‌خانم هم نبودند. حاج‌آقا داشتند پاهایشان را چرب می‌کردند. سال‌ها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغن‌هایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب می‌کردند. 🔸️احوال‌پرسی همیشگی و خوش‌و‌بشی کردیم. حاج‌آقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. می‌خواستند بگویند متکا را بیاور که کلمه‌اش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم. 🔸️سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقه‌ای سکوت شد. رو کردند به من و بغض‌آلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش می‌رود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟» آن بغض سنگین اشک شد و کم‌کم از چشمانشان سرازیر شد. 🔸️ این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر می‌کردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظه‌به‌لحظه تشدید می‌شد. 🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. 💐به ارواح تمام شیعیان و مُحبّان بی وارث و بد وارث امیرالمومنین صلوات الله علیه، صلواتی هدیه بفرمائيد. @mesbahyazdi_ir @salavatnameh
شب ضربت خوردن امیرالمومنین ۱۴۰۲ دوباره شد شب قدر و دلم سرای علی شد گرفته زانوی غصه شب عزای علی شد علی در این شب آخر کنار سفره ی دختر به یاد فاطمه بود و به شوق دیدن داور ز شوق وصل شهادت بیاد حرف پیمبر لبش به آیه ی رفتن نظر به ماه و به اختر تمام حاجت مولا میان سجده روا شد کنار منبر و محراب روان بسوی خدا شد سحر ز مسجد کوفه علی چو عزم سفر کرد ز قتل رُکن هدایت مَلَک بگفت و خبر کرد فغان از آن دم و ساعت که غرق خون شده یکسر ز تیغ مُلجم کافر علی شده گل پرپر نمانده تاب و توانی به پیکر شَهِ عالم از این خبر دل زهرا نشسته بر غم و ماتم دل حسن دل عباس ز داغ او شده بیتاب حسین و زینب وکلثوم به ناله و به تب و تاب خدا بیا و نظر کن به قلب مضطر زینب سرِ شکسته ی بابا چه آوَرَد سرِ زینب غم مدینه و مادر غم حسن غم حیدر چه ها کند دلِ زینب به کربلای برادر؟
تک یا شور شهادت امیرالمومنین بسبک‌ : منم باید برم آقای عالمین بار سفر رُو بسته ای عازم به سوی اون یار پهلو شکسته ای دیگه تو یا علی میری کنار فاطمه راحت شدی آقا ای تو قرار فاطمه علی علی علی مظلوم علی علی علی زینب عزا گرفت تا فرق تو شده دو تا وقت سفر شده چون حاجتت شده روا بهونه می گیره آخه زینب شده یتیم نشسته رو دلش داغ و مصیبتی عظیم علی علی علی مظلوم علی علی علی می میره یا علی برات زِ غُصه دخترت می میره زینبت برای خونِ بسترت ببین حسن نشست از داغ تو به ماتمت انگار که جون داده حسینِ تو برا غمت فدای غُربتت ببین می خنده قاتلت فدای تو علی فدای غُربت دلت علی علی علی مظلوم علی علی علی
زمینه شب شهادت امیرالمومنین آسمون پُر شداز / نالۀ فاطمه                   قلب زینب خدا / پُر ز درد و غمه کوفه پر از غمه ، لبریز ماتمه ، دارالعزا شده خونه از قتل مرتضی ، غم فرق دو تا ، زینبش روضه می خونه یا علی ، علی مولا یا حیدر (3) هر طرف شور غم/ شد بپا ای خدا               غرق خون شدعلی/گشته حاجت روا زینب عزا داره ، درد و دلا داره ، دنیا بی تو چقدر سرده یتیما بی تابن ، دیگه نمی خوابن ، باباشون بر نمی گرده یا علی ، علی مولا یا حیدر (3)