|⇦•مراسم‌احیا... مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس کربلابی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرينَ." آقا امام زمان(عج) فرمود: یه جا میام‌، اونجایی که نام عموم عباس برده بشه. مثل امشبی امیرالمؤمنین عباسش رو صدا زد. بچه ها رو صدا زد گفت:همه بیاین، همه‌جمع شدن. دست عباس رو گرفت از یه طرف هم دست ابی عبدالله رو‌ گرفت، گذاشت تو دست هم. عباسم! دارم یه حرفی بهت میزنم، مواظب این حسین باید باشی! گفت: آقا! چشم... شاگرد شیخ انصاری میگه: سالها سه تا حاجت داشتم‌ گفتم‌ حرم عباس چله بگیرم‌. از نجف اومدم کربلا حرم‌ حضرت عباس(ع) چهل شب حرم‌ رفت و آمدم‌ کردم‌ چله‌ گرفتم. شب آخر دیدم یه زن عربی بچه تو بغلش آورد گذاشت نزدیک‌ ضریح‌، تندی کرد، گفت: آقا! من دیگه خسته شدم هی این طرف و اون طرف دکتر رفتم. خودت بگیر این بچه رو‌ هرجور که میدونی شِفاش بده. دیدم یه کیسه ی دارو‌ هم‌ دستش بود اونا رو‌ هم سمت ضریح پرت کرد. یهو‌ دیدم این که تندی کرد، بچه ای که فلج بود، بلند شد پرید تو بغل مادرش، بچه رو گرفت رفت، خیلی بهم بَر خورد. گفتم آقا چهل شبه دارم میرم میام‌، حاجتم برآورده نمیشه. این زن اومده توهین میکنه، تندی هم‌ میکنه، اینجوری حاجتش رو میدی؟ حالا که این‌جور شد میرم نجف حرم شکایتت رو به بابات علی میکنم. میگه راه افتادم بیام‌، دیدم شیخ انصاری تو دروازه ی شهر نجف جلومو‌ گرفت، گفت: کجا بودی؟ نکنه رفتی حرم‌ عباس تندی کردی؟ گفتم‌ تو‌ از کجا میدونی؟ میگه خواب بودم‌ تو‌ عالم رویا، آقا صدام زد گفت: شیخ بلند شو برو‌ جلو اون‌ شاگردت رو‌ بگیر. گفت: مَحَل ندادم دوباره خوابیدم، بار دوم، بار سوم، نهیبی به سرم زد. شیخ! با توأم میگم بلند شو برو‌ جلو شاگردت رو‌ بگیر. چرا آقا؟ چی شده؟ فرمود: این داره میره آبروی من رو‌ جلو بابام‌ ببره‌. من یه عمر پیش بابام با آبرو بودم‌ ..بهش بگو‌هر چی میخوای بهت میدیم، فقط حرم‌ بابام نرو..... شبِ عاشورا که شد، عباس دید از تاریکی ها یه نفر داره میاد.. داد زد گفت:کی هستی؟ گفت‌:خواهرتم عباسم! اومد کنار عباسش نشست. گفت: داداش! یادته اون شبی که بابام‌ دست منم‌ گذاشت تو‌دستِ تو؟ آره خواهرم‌ یادمه، یادته چقدر سفارش منه‌ زینب رو به تو‌کرد؟ چرا این حرفا رو‌ میزنی؟ چی شده؟ داداش! می ترسم فردا کسی دور حسینم نباشه.. نمیدونم وضعیت ما چی میشه؟ عباس از جا بلند شد، گفت: خواهرم! فردا روزگار همه اشون رو تباه میکنم... بهشون نشون‌ میدم من‌ پسرِ علی هستم... سرم بره قولم نمیره..... همچین که کنارِ نهر علقمه زمین افتاد ابی عبدالله اومد بلندش کنه، گفت :نه داداش! بزار همین‌جا بمونم، این یه ذره آبرو هم که جلو‌ بچه‌هات دارم‌ خراب نکن. من به بچه ها قول دادم آب ببرم.. نتونستم... خودش گفت این روضه رو بخونید... هر شخصی که میخواد از بالا بلندی زمین بیوفته دستاش رو‌ سپرِ صورتش میکنه... صورتش، بدنش، آسیب نبینه.. قربون آقایی برم که با صورت، بدون‌ دست به زمین افتاد...ای حسین.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop