_ ساعت ۵ صبح فرودگاه "مهرآباد" _ کارت پرواز در دست نشسته‌ام به انتظار اعلام نوبت سوار شدن هواپیمای "ماهشهر" _ بلندگوی فرودگاه مدام درحال اعلام وضعیت پروازهاست. اهواز پرید. شیراز رفت‌. آخرین اعلام برای کرمانشاه انجام شد...‌‌ _ تقریبا مسافران کمی در فرودگاه مانده‌اند. اغلب هم آقایانی کت و شلواری هستند با یک کیف اداری و بدون چمدان یا ساک و کوله‌ای. مشخصا مسافران چند ساعته نهایتا یک روزه اند. از صحبت‌ها هم می‌شود همین را درک کرد. همه صحبت کاری و جلسه می‌کنند و از قرارهای بعدی در تهران با هم گفتگو می‌کنند. (دلم می‌خواهد در این باره بنویسم ولی شاید ماهشهری‌ها دلشان نخواهد.) _ کمتر بانویی در پرواز هست. فقط یک مادر و دختر مسن که هرچند چهره‌شان جنوبی است و لهجه‌شان، اما سبک لباس پوشیدن دختر که خودش عاقله زنی است، تهرانی که نه، "ززآ" یی است. شاید ۸ سال جنگ مصدوم‌شان نکرده باشد ولی این اغتشاشات "ززآ" تیر و ترکشش به این عاقله زن هم گرفته. https://eitaa.com/banooyepishran