هدایت شده از محسن عباسی ولدی
هر وقت یکی از دوستانت از دنیا می‌رود، من به فکر مرگ نه، در فکر چگونه مردن فرو می‌روم. مرگ را کاری نمی‌شود کرد. دیر یا زود به سراغمان خواهد آمد؛ آنچه را که می‌شود تعیین کرد، چگونه مردن است. من چگونه خواهم مرد. این سؤال پر از اضطراب من است. می‌شود کاری به عشق نداشت تا در هر حالی که مردیم، ذلیل و خوار بمیریم. می‌شود عاشق تو بود تا در هر حالی که مردیم، عزیز و سرافراز بمیریم. راز خوب مردن فقط عاشق تو بودن است؛ همین و بس. ما هر چقدر که به فکر خوب مردن باشیم، باید به فکر عاشق شدن باشیم و اگر به فکر بهترین مرگ هستیم، باید در مسیر عاشق‌تر شدن قدم برداریم. آقا! من از مرگ نمی‌ترسم؛ از چگونه مردنم هراس دارم. کمکم کن عاشقت شوم تا عزیز و سرافراز بمیرم! شبت بخیر زندگی من! @abbasivaladi