💢 تصویری از عطر نان و بوی خون! 🔹 کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» چند روزنوشت با نگاه دو نفر از گرفتارشدگان در حوادث اخیر غزه است که توسط محمدرضا ابوالحسنی از عربی به فارسی برگردانده شده است. خلاقیت مترجم در پیدا کردن و ترجمۀ یادداشت‌های روزانۀ افراد، این شانس را برای خواننده ایجاد کرده است که اخبار غزه را از زاویه‌ای غیر از تلویزیون و روزنامه و شبکه‎‌های مجازی ببیند. 🔹ابوالحسنی در مقدمۀ این کتاب می‌نویسد: «این وجیزه، ثمرۀ یک انتخاب عجولانه از بین مجموعۀ یادداشت‌هایی است که چند نویسنده و شاعر ساکن غزه، از روزهای پس از شروع حملۀ زمینی ارتش اسرائیل به این باریکه نوشته‌اند.... شاید ویژگی این یادداشت‌ها ارائۀ روایتی کاملاً نزدیک و بی‌ملاحظه از وضعیت جاری غزه باشد و مهم‌تر، غلبۀ نگاه انسانی و اجتماعی نویسندگان آنها به رویدادهای اطرافشان بر رویکرد سیاسی صرفی است که این روزها نگاه غالب در شبکه‌های مختلف تلویزیونی و مجازی و اجتماعی است.» 🔹 یادداشت‌های غزه‌ای یادداشت‌های دو نفر از بین چندین نفر است که به انتخاب مترجم به ترجمه‌ای روان نشسته است. یوسف‌ القدرة شاعر اهل غزه و فاتنه الغره شاعرۀ فلسطینی‌الاصل مقیم بلژیک، دو نفری هستند که قرعه به نامشان خورده و ترجمۀ یادداشت‌هایشان در این کتاب درج شده است. 🔹انتخاب دو شاعر یکی زن و یکی مرد به خودی خود زاویۀ دید غنی‌ای به کار می‌بخشد آنطور که خواننده از پنجرۀ انسان‌های شاعر که در خشونت‌آمیزترین جای جهان گرفتار شده‌اند با شکل تازه‌ای از کلمات آنها مواجه می‌شود. آنها در این شرایط همچنان شاعر هستند ولی مناظری که اجباراً شاهد آن هستند بوی تلخ و شور و تند را به کلماتشان افزوده و رنگ دیگری به عشق، مهر، خانواده‌دوستی، نوع‌دوستی و رؤیا کشیده است. 🔹فاتنه در جایی می‌گوید: خنده‌های از ته دل را می‌شنوی، آمیخته به عطر نانی که الآن وارد مشامم می‌شود؛ آمیخته با بوی خونی که راهرو را پر کرد بعد از آنکه ترکش به جوانی خورد که برای مادرش غیرتی شده بود؛ آمیخته با صدای گلوله‌های توپی که ناگهان قبل از اینکه الاغ عرعری بکند شلیک می‌شوند و همان لحظه جوانی دوستش را که در اثر ضربه کمی از جایش بالا جهیده از پشت تکان می‌دهد که: «مواظب باش!» و دوباره صدای خنده بالا می‌رود. ص ۸۱ 🔹و این همه تضاد و تقابل و تصویر در کلمات شاعرانۀ او چنان تصویرسازی می‌کند که تو هم عطر نان را میفهمی هم بوی خون را! هم غیرت را می‌بینی هم بی‌غیرتی مرگ‌آور را! هم مرگ را می‌بینی هم زندگی را! هم خنده را می‌بینی هم گریه را! و چقدر ناپیدای پیدا می‌بینی که ملموس نیست و هست. 🔹یکی از چیزهایی که این یادداشت‌ها را از هر شکل دیگری از اطلاع‌رسانی دربارۀ غزه مجزا می‌کند نشان دادن زندگی عادی مردم و تلاش برای به دست آوردن حوائج روزمره‌ است که تهیۀ آنها برای مردم بیرون از مرز غزه عادی و پیش پا افتاده است ولی برای مردم غزه دست‌نیافتنی و حیاتی شده طوری که گویی باید همه‌چیز را از اول اختراع کنند و اگر اینکار را نکنند حیات خود و خانواده‌شان بیش از آنچه زیر موشک و بمب در خطر است خطرناک خواهد شد. آنها برای نجات باید دوباره کشف و اختراع کنند چراکه خودروی لوکس بدون بنزین، بیشتر از آشغالی دست و پا گیر نیست و چراغ‌قوۀ بدون باتری هیچ ارزشی ندارد. 🔹کتاب «لهجه‌های غزه‌ای» به دلیل شکل تازه‌ای از تصاویر و اطلاعاتی که به خواننده می‌دهد در بازار کتاب امروز پیشرو است چراکه این دست از کتاب‌ها ضمن درج اتفاقات تلخ امروز به صورت مستند این امکان را برای خوانندۀ امروز و فردا فراهم می‌کند که چهرۀ عجیب و غریب سیاست و جنگ و خشونت به وجود آمده را به شکلی قابل درک دریافت کند. 🟢 پ.ن: متن بالا برشی‌ست از یادداشت مریم مطهری‌راد درباره کتاب «لهجه‌های غزه‌ای». 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz