بهیار کارش را از نائین شروع کرد و بعد به شهرک صنعتی دولت‌آباد آمد. آن زمان فکر می‌کنم کل کارکنان بهیار 30 نفر بودند. در دولت آباد یک دفتر مکانیک و یک سوله بزرگ داشتیم که در آن کارهای برشکاری و جوشکاری و... انجام می‌شد. یک کانکس برای سیستم الکتریکی تخت و کانکس دیگری هم برای ساخت چراغ اتاق عمل وجود داشت. کانکس دیگر هم برای ما گذاشتند با یک کولرآبی که به‌شدت صدا می‌کرد. من و مهندس عسکری در این کانکس شروع به کار کردیم. حتی یک منبع برق DC هم نداشتیم. خیلی پایه‌ای شروع به کار کردیم و بحث شتاب‌دهنده را کلید زدیم. روند به این شکل بود که ما یک دستگاه شتاب دهنده ی دسته دوم را خریده بودیم. بخش‌های مختلف دستگاه مثل مدولاتور را راه اندازی کردیم. نقشه‌ها و بردهای آن را نگاه می‌کردیم و کم‌کم متوجه می‌شدیم سیستم چگونه کار می‌کند. سیستم کنترل ما هم همان کارت دیتا اکوزیشن بود. ورودی و خروجی‌های آنالوگ و دیجیتال بود و یک نرم‌افزار لب‌ویو که روی رایانه اجرا می‌شد. ما شروع کردیم با آن کار کردن و یکی‌یکی سیستم را راه انداختیم. بردهای مدولاتور را شناسایی کردیم و فهمیدیم چگونه راه‌اندازی می‌شود. ولتاژ دادیم و آن را راه انداختیم و کار ادامه پیدا کرد. خاطرم هست زمانی که میخواستیم های ولتاژ را شروع به راه اندازی کنیم. اگر سیستم آرک میزد، باید یک‌ صدای بلندی میشنیدیم تا ادامه ندهیم. در همان زمان، کنار کانکس ما، در کارگاه داشتند تخت مونتاژ می‌کردند. یک اره آتشی بود که وقتی پروفیل را می‌برید تا سه کارگاه آن‌طرف‌تر کسی چیزی نمی‌شنید. انواع کارهای جوش‌کاری و برش‌کاری در کارگاه انجام می‌شد و ما صبر می‌کردیم تا یک‌لحظه کار اره آتشی تمام ‌شود تا بتوانیم یک تست بزنیم. به‌مرور نیرو‌های دیگر نیز اضافه شدند. به موازاتی که ما روی مدولاتور کار می‌کردیم سازه گنتری را مهندس نکویی آماده کرده بودند. در سال 94 مهندس نجات بخش در حال ساخت ساختمان شهرک بودند. ایشان تأکید داشتند که بونکر شتاب‌دهنده زودتر ساخته شود. بعد از اینکه بونکر ساختمان آماده شد، تجهیزاتمان را منتقل کردیم به بونکر ساخته شده. فقط هم قسمت بونکر آماده شده بود یعنی از کل این ساختمان فقط پایین آن سنگ شده بود، بقیه خاکی بود و دیوارها گچ شده بود و هیچ تجهیزات سرمایشی و گرمایشی وجود نداشت. با این شرایط بچه‌ها آمدند و شتاب‌دهنده را آوردند و آن را در بونکر گذاشتند. اول دی بود که آمدیم و قطعات را روی گنتری نصب کردیم. شروع کردیم به راه‌اندازی تک‌تک آن‌ها، فکر کنم در دهه فجر بود که ما اولین اشعه شتاب‌دهنده را گرفتیم. فیلم آن‌هم است که من نشستم و در حال اکسپوز کردن هستم، بچه‌ها در بونکر را باز می‌کنند و با یک گایگر می‌روند داخل. وقتی رفتند داخل و دیدند عقربه گایگر تا انتها بالا رفت، به سرعت فرار کردند و آمدند بیرون. خیلی هیجان‌انگیز بود و شب به‌یادماندنی شد. ما تیوب دستگاه را از خارج خریده بودیم. تیوبی که ما خریدیم نزدیک به شش ماه ترخیصش طول کشید؛ یعنی نزدیک دو ماه زمان برد از چین به ایران برسد و حدود شش ماه طول کشید تا ترخیص شود. سال 95 ما شروع کردیم به بهینه‌سازی دستگاه، قطعات را از حالت تابلو درآوردیم و روی رک نصب کردیم. سیم‌کشی‌ها بهتر شد و شروع کردیم به بهینه‌سازی بردها، مدام بومی‌سازی ما بیشتر شد. از همان اواسط 95 سراغ اداره تجهیزات رفتیم. گفتیم ما دستگاه را ساختیم و الآن مجوز می‌خواهیم. آن زمان همه‌چیز آن بومی نبود. به شکلی بود که ما از قطعات قبلی استفاده کرده بودیم ولی به‌مرور همه را بومی کردیم و حتی بعضی‌ها را بهتر کردیم و چند پله ارتقا دادیم. رفتیم سراغ اداره تجهیزات پزشکی که آگاهی از این دستگاه نداشت و نمیدانست چطور باید مجوز بدهد. طبیعی هم بود و حرفی نداشتیم. ما با این فرض که در هرجای دنیا سازنده‌ای بخواهد این دستگاه را بسازد چگونه این را ارزیابی می‌کند و به آن مجوز می‌دهد. رفتیم و استانداردهای بین‌المللی آن را درآوردیم. استاندارد آی ای سی 60601-1 یا 60601-2 و... ادامه دارد... @behyaarstf_ir