قسمت دوم قصه ی تولد شتابدهنده ی خطی درمان سرطان، به روایت مهندس نکویی 🔹سال 72 مادربزرگم درگیر سرطان شد و چند سال بعد هم مادر خودم درگیر سرطان شدند و به‌نوعی از نزدیک این درد سرطان و عمل‌های سختی که روی بیمار انجام می‌شود را لمس کرده بودم، مثلاً مادربزرگم سرطان سینه داشت، کلاً سینه و غدد لنفاوی زیر بغل‌ ایشان را برداشتند. واقعاً عمل سختی هم بود و به‌نوعی مریض می‌میرد و زنده می‌شود. بدتر از این درد اسم سنگین سرطان است که برای خود بیمار و خانواده او بسیار سخت است. خانواده خودمان را می‌دیدم، مادرم، خودم و بقیه بستگان که چه حال‌وروزی داشتند. می‌دیدیم که این سرطان یک بیماری عادی نیست، واقعاً دردناک است. 🔹احساس کردیم که این هم مثل داستان برانکارد است، همان‌طوری که آن زمان می‌دیدیم برانکارد بی‌کیفیت برای مریض استفاده می‌شود و رفتیم به سمت ساخت یک برانکارد خوب، الآن هم در حوزه سرطان این پنجاه‌نفری که در صف پرتودرمانی نشسته‌اند، پنجاه نفر مثل مادربزرگ خود من هستند. پنجاه‌تا خانواده حال‌وروز خانواده ما را دارند. از طرفی هم وظیفه ما است که چندین سال با این دستگاه سروکله زده بودیم و باید پای ساخت آن‌هم می‌ایستادیم. خلاصه این منطق ما بود. احساس کردیم شاید ابعاد کار متفاوت باشد ولی این همان برانکارد ده سال پیش ما است. مثل همان برانکارد جذابیت‌های خودش را هم داشت و همان‌طور که می‌بینیم همچنان عده‌ای می‌گویند نمی‌شود آن را ساخت. حتی وقتی قرار بود با طرح ساخت دستگاه شتاب‌دهنده به‌عنوان شرکت دانش‌بنیان وارد شهرک علمی تحقیقاتی بشویم، در جلسه دفاع، یکی از داوران پرسید: "به چه علتی فکر می‌کنید می‌توانید دستگاه شتاب‌دهنده خطی بسازید؟" و مهندس نجات‌بخش در پاسخ گفتند ما سال‌هاست که با این دستگاه آشنا هستیم و از نصب تا تعمیر و نگهداری این دستگاه را انجام داده‌ایم و با دانش و تکنولوژی آن کاملاً آشنا هستیم... ولی حتی با این توضیحات مهندس و سابقه شرکت بهیار بازهم این آقای داور قانع نشدند و فرمودند: " تعمیر دستگاه چه ربطی به ساخت آن دارد، مثلاً در کشور صدها نفر متخصص خوب تعمیر دستگاه زیراکس و فتوکپی داریم اما این‌قدر تکنولوژی این دستگاه‌ها بالاست که تابه‌حال حتی یک نفر هم توان تولید آن در داخل کشور را نداشته است" توضیح و فهماندن اینکه علاوه بر موضوع تخصص و تکنولوژی، چیز دیگری وجود دارد که علت موفقیت بهیار در آن است که این اصل در تمام کارها مشترک است وگرنه مگر کم دانشگاه، پژوهشکده، آدم تحصیل‌کرده در کشور داریم مگر تابه‌حال کم پروژه تعریف شده و میلیاردها تومان از پول نفت برای آن هزینه شده... اما چه خروجی داشته...؟ پس حل مشکل فقط دانش، تکنولوژی، پول و رفع تحریم و... نیست بلکه راهکاری است که در مدل کاری بهیار باید آن را جستجو کرد. 🔹در زمان سرویس شتاب‌دهنده دیده بودیم که خارجی‌ها با چه غروری می‌آمدند ایران. وقتی هم می‌آمدند ساعت شروع و پایان کار را آن‌ها مشخص می‌کردند و هر وقت دوست داشتند کار را تمام می‌کردند. ما هرچقدر می‌گفتیم بیا زودتر تمام کنیم، بیمارها منتظر هستند؛ گوش نمی‌کردند و می‌رفتند هتل. این‌ها حس بدی برای ما داشت. 🔹بعداً در بیمارستان میلاد اصفهان، وقتی از زیمنس برای نصب دستگاه پرتودرمانی می‌آمدند، در را می‌بستند تا کسی داخل نیاید. حتی در حدی شده بود که وقتی مهندس‌های ایرانی زیمنس هم می‌آمدند، غرور آن‌ها را هم گرفته بود. باورتان نمی‌شود؛ یک‌بار که در بیمارستان میلاد برای دیدن نحوه‌ی نصب دستگاه داخل رفتم، به خاطر اعتراض به ورود من کار را تعطیل کردند، گفتند تو برو بیرون تا ما کار را ادامه بدهیم. برای تعمیر و گارانتی هم باز همین داستان‌ها را داشتیم. باید دستگاه می‌خوابید و هفته‌ها زنگ می‌زدند تا یک نفر را بفرستند. این فرد هم یک سری از عیوب دم‌دستی را می‌توانست برطرف کند آن‌هم فقط با تعویض قطعه. سریع زنگ می‌زدند به آلمان و مشورت می‌گرفتند. ادبیاتی که خود آن‌ها با کارشناس ایرانی که نماینده آن‌ها در ایران بود داشتند هم خیلی بد بود. حتی تا روشن کردن کامپیوتر و چگونه به قسمت ستاپ رفتن را هم به او می‌گفتند، یعنی این‌قدر آن‌ها را سطح پایین می‌دیدند. این برای ما خیلی سنگین بود. این بود که فرصتی فراهم شد و ما کار را شروع کردیم و مهندس گفتند بریم برای ساخت شتاب‌دهنده. قبل از آن‌هم یک شتاب‌دهنده‌ای قرار بود در بیمارستان میلاد نصب کنیم که اتفاق نیفتاد و باعث خیر شد تا دستگاه به خود ما برگردد یعنی دسترسی ما به آن عالی شد و ما هم از ساده‌ترین قسمت‌های ممکن مثل تخت و... شروع کردیم. ادامه دارد... @behyaarstf_ir