⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی پدری توی بیمارستان نفسهای آخرشو میکشید و سه تا پسرهاش بالای سرش بودند رو کرد به پسر اولی و گفت : رستوران ها مال تو رو کرد به پسر دومی و گفت : 4 تا هتل هم مال تو به پسر آخری هم گفت : عزیزم سوپر مارکت ها هم مال تو. و از دنیا رفت سه تا پسر شروع کردن به گریه و زاری دکتر که شاهد ماجرا بود گفت : صبر داشته باشید فردا پس فردا سرتون به املاکتون گرم میشه و داغتون یادتون میره ،ولی هیچوقت پدرتون رو فراموش نکنین و براش فاتحه و خیرات کنین . سه تا پسر گفتن : کدوم ملک ؟ کدوم هتل ؟ آقای دکتر پدرمون با نیسان آب معدنی می‌فروخت کاراشو تقسیم کرد @Dastan1224