و همهی منتظرانش «یعقوب»
#حق ۴
حسین قدیانی
دلم مسافرت میخواهد
به جایی که نیست
به غاری با پایان باز
که آنطرفش به دریا میرسد
به ساحل
به آزادی
به صلح
به حیاط امامزادهای نامکشوف
شهری در کنج آسمان
مدینهای که هر روز صبح
لالههایش
قناریهایش
بادبادکهایش
و عروسکهایش
به «گل نرگس» سلام میکنند
من باید پلاک یک ستاره را
که هنوز در جبههی جنوب زندگی میکند
به دست مادرش برسانم
و آشتی کنم
با جزر و مد اروند
و آنهمه نخل سرجدا
من هنوز
دنبال قایق عاشورا میگردم
که در شب حنابندان
گم شد
و آنطور که یادم هست
آخرین بار
«سردار جمهور»
در «هور» دیده شد
بشنو از «نی»
بشنو از سنگر
بیسیم
بیسیمچی
عمار، عمار، عمار
میثم بگوشم
من در «سهراهی شهادت»
با مورچهای آشنا شدم
که هر شب
«نمل» میخواند
و با رزمندهای که سلیمان نفسش بود
و با سرهنگی که با آخرین حقوقش
تلویزیون چوبی دردار خرید
برای فرزند همرزم شهیدش
که امام را
در ابعاد «خمینی» نشان میداد
دلم سفر میخواهد
لابهلای ابرها
گذشتهای نزدیک
و آیندهای که شاید
همین آدینه باشد
گوشهی «پادگان حمید» شاید
من عاشق تماشای شهری هستم
با فقط یک روزنامه
چاپ عصر
۱۶ صفحه سفید
تا دفترچه نقاشی بچههای ولیعصر باشد
مدادرنگیها را تیز کنید
نقش و نگار مرا
خفه کردند با سیمان
شمشیرها را برق بیندازید
بند پوتینها را محکم کنید
سفری دراز در پیش است
ببینم
شما شهری نمیشناسید
که همهی فصلهایش «بهار» باشد؟
و همهی زنانش «حوا»؟
و همهی مردانش «آدم»؟
و همهی سربندهایش «یا زهرا»؟
و همهی کوچههایش «بنیهاشم»؟
و همهی روزهایش «تاسوعا»؟
و همهی رودهایش «علقمه»؟
و همهی جزایرش «مجنون»؟
و همهی منتظرانش «یعقوب»؟
وهمهی چشمهایش «نوح»؟
و همهی موحدانش «ابراهیم»؟
و همهی حاجیانش «هاجر»؟
و همهی امیدوارانش «موسی»؟
و همهی حواریونش «عیسی»؟
و همهی پادگانهایش «دوکوهه»؟
و همهی راویانش «آوینی»؟
و همهی فرماندهانش «حاجاحمد»؟
و همهی شبشکنانش «نصرالله»؟
و همهی مساجدش «مسجدالاقصی»؟
و همهی کانالهایش «حنظله»؟
و همهی شبجمعههایش «کمیل»؟
و همهی تقاطعهایش «سهراهی شهادت»؟
و همهی کربلاهایش «پنج»؟
و همهی خندههایش «خرازی»؟
و همهی شهیدانش «حاجقاسم»؟
نه! در «نقشه» نیست
شهری که بنا دارم مسافرش باشم
سرتان را بالا بگیرید...
#حسین_قدیانی
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi