آقامحمدخان قاجار علاقه زیادی به شکار روباه داشت،
تمام روز را با اسبش در پی یک روباه می تاخت تا زمانیکه از فرط خستگی روباه نقش بر زمین شود، او را گرفته، بر گردنش زنگوله بسته و در نهایت رهایش میکرد
تا اینجای داستان مشکلی نیست. روباه مسافت زیادی را دویده، وحشت کرده ولی حداقل هنوز زنده و سالم است، هم دُمش را دارد، هم سرش را و هم پوستش را نکنده اند، فقط میماند آن زنگوله...
از اینجای داستان مصیبت روباه شروع میشود...
هرجا که میرود یک زنگوله بر گردنش صدا میکند...
دیگر نمیتواند شکار کند چون مرغ و خروس ها با شنیدن صدای زنگوله فرار میکنند. صدای زنگوله جفتش را هم میترساند و فراری میدهد،
از همه بدتر صدای زنگوله خودش را پریشان و عصبی و آرامشش را مختل میکند و ...
الان هم کارت واکسن همان زنگوله است که شاگردان فائوچی گردن مردم انداخته و میگویند حالا آزادی❗
اول ماجرا.....
#امام_زمان عج را با افشای حقایق کرونا و شکست پروژه دشمنانش و شبکه #نفوذ وزارت بهداشت ، یاری کنید✌️
#تسخیر_لانه_جاسوسیWHO